دنبال کننده ها

۲۰ خرداد ۱۴۰۲

در پاریس

در پاریس بودم. سوار بر دوچرخه ای. به میدانی رسیدم نامش ترافالگار .(آیا در پاریس میدانی به این نام وجود دارد ؟)
محمد جلالی شاعر را دیدم . تن پوش بلندی نارنجی به تن و شال گردنی بر گردن.
وسط میدان خردک میزی.و بر آن لیوانی آبجو !
شاعر به پیشواز دوستی آمده بود با لیوانی آبجو.
دوستش پالتویی خاکستری به تن داشت. با عینکی و شال گردنی. و خندان و هیجان زده از این دیدار .و من گوشه ای ایستاده به تماشا . تکیه داده بر دوچرخه ام …
گاهی آدمیزاد چه خواب هایی می بیند
May be an image of 1 person, smiling and text that says 'MES AC'
All reactions:
Faramarz Ghazi, Ahmad Moghimi and 61 others

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر