صبح که از خواب پامیشوم میروم سراغ گل های باغچه. میگویم : سلام خوشگلا. سلام گل های عزیزم.
می بینم از دیشب تا حالا نیم وجب قد کشیده اند.
گوجه ها و فلفل ها گل زده اند . لوبیا هایی را که کاشته بودم همه شان از خاک سر بر آورده و شاداب و خندان به آفتاب و آسمان سلام میکنند
میروم با گلها و بوته ها حرف میزنم . ناز و نوازش شان میکنم. بگمانم خوش شان میآید . برای اینکه تا غروب نیم وجب دیگر قد میکشند .
حافظ بود که میگفت :
گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت
که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر