دنبال کننده ها

۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲

گنجشک های کافر

آقا ! رفیق بد آدم را گمراه میکند .آدم را از صراط مستقیم به بیراهه میکشاند . هزار جور بدبختی برای آدم درست میکند . امان از رفیق بد !
آقا ! ما گاهگداری میآییم اینجا دو کلام در باره مور و مار و ملخ و نمیدانم دار و درخت و کوه و کوهسار می نویسیم بلکه دل مان وا بشود . حالا این رفیقان نارفیق مان از این سر و آن سر دنیا ما را توی انشر و منشر گذاشته اند که : آقای گیله مرد ! شما که شبانه روز سرگرم پرت و پلا نویسی هستی دو کلام هم در باره گنجشک و قاطر و نمیدانم لاک پشت بنویس ! انگار نه انگار که بابا ! این آقای گیله مرد نا سلامتی نویسنده است نه قاطر شناس! از آن گذشته تازگی ها شاعر هم شده است و شعر هم میگوید و لولهنگ اش هم خیلی آب بر میدارد و از بیطاری هم چیزی نمیداند .
حالا ما مانده ایم که چه خاکی بسرمان بریزیم . اگر جواب شان را بدهیم لابد فردا پس فردا از ما خواهند خواست در باره جانوران دیگری همچون حجت الاسلام ها و ثقه الاسلام ها هم بنویسیم آنوقت خر بیار باقلا بار کن ! اگر هم جواب شان را ندهیم میروند هزار و یک جور دستک و دمبک برای آدم جور میکنند و کار به عدلیه و نظمیه میکشد و باید گرفتار آژان و آژان کشی بشویم . پس چه بهتر چهار کلام هم در باره این حیوانات بی زبان بنویسیم و برویم کپه مرگ مان را بگذاریم .
____________
موقعی که حضرت ابراهیم را به آتش انداختند ؛ پرستو با منقارش چکه چکه آب میآورد وبه آتش میریخت .اما گنجشک از بد ذاتی دانه دانه کاه میآورد !برای همین پرستو خوش یمن و مبارک است و لانه اش را نباید خراب کرد ؛ اما کشتن گنجشک و خراب کردن لانه اش ثواب دارد
ای قاطر چموش !
————————
در آول خلقت ؛ قاطر هم مثل سایر حیوانات بود که حامله میشد و میزایید .
چون نمرود حکم نمود از اطراف هیزم بیاورند برای سوختن جناب ابراهیم ؛ حضرت دید که همه حیوانات به کراهت هیزم میکشیدند مگر قاطر که از روی شوق و شعف هیمه را میآورد و نشاطی داشت . بر قاطر نفرین کرد که : " اللهم اقطع نسلها " . از آن روز جمیع قاطر ها عقیم شدند .!
(ملا اسماعیل سبزواری -مجمع النورین -کتاب حیوان .)
اندر باب پیدایش لاک پشت !
ابراهیم را دشمنانش وعده گرفتند و لای پلو سگ گذاشتند ! ابراهیم که وارد میشود میگوید " چخه " و سگ لای پلو زنده شد فرار میکند .
صاحبخانه از زور خجالت خودش را زیر لاوک پنهان میگند . وقتیکه میروند او را پیدا کنند لاوک به پشتش چسبیده بود
- -----------------
میازار موری که دانه کش است .
....وقتی حضرت ابراهیم بفرمان نمرود به آتش انداخته شد ؛ همه حیوانات روی زمین دست به آسمان بلند کردند که : خداوندا ! اجازه بده آب به این آتش بریزیم .
خداوند عالم برای اثبات قدرت خود به هیچکدام از حیوانات اجازه نداد مگر به مورچه های ریز ! که با دهن شان آب آوردند ریختند تا آتش خاموش شد . این است که کشتن مورچه معصیت دارد
(شیخ صدوق - ابن بابویه - کتاب خصال )
———
و اما یک فرمایش علمی و زیست شناسانه :
گوش مار مولک کر است و نمیتواند چیزی بشنود ! و این به عقوبت آن است که وقتی حضرت ابراهیم را به آتش انداختند به آن فوت میکرد تا شعله ور تر شود !
(ملا اسماعیل سبزواری - جامع النورین - کتاب حیوان )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر