دنبال کننده ها

۷ مهر ۱۴۰۱

جناب سرهنگ

آقا ! میشود بما بفرمایید چرا ایران اینهمه « جناب سرهنگ » دارد؟
ما هر گوشه و کنار را که نگاه میکنیم می بینیم همه این چماق بدستان و آدمکشان درجه سرهنگی دارند ! مگر درجه سرهنگی را کیلویی میفروشند ؟
آخر مگر میشود هر میرزا حسینقلی خان پیزی افندی دبنگ دیوث شیره مال قرمساق یاردان قلی بنگی که قرابینه و قمه ‌و قداره به کمرش بسته درجه سرهنگی داشته باشد ؟
در دوره آن خدابیامرز برای رسیدن به درجه سرهنگی باید کلی جان کند و کلی آموزش دید . یک ضرب المثلی هم بود که میگفتند : دو صد من استخوان باید که صد من بار بردارد .
اما حالا انگار میروند از کوچه پسکوچه ها و برزن ها و محلات هزار توی چاله میدان و تیر دوقلو و شاه عبدالعظیم و دروازه غار و یافت آباد و نازی آباد و خانی آباد، یک مشت دله دزدان قمه کش ‌و پهلوان پنبه های پیزری و گردنه گیرها و معرکه گیرها و کفتر بازان و معتقدان به سلام و صلوات و تکبیر و ایضا اراذل و اوباش و اشرار طبق بسر را جمع میکنندیک عالمه پیزر لای پالان شان میگذارند یک درجه سرهنگی روی دوشش می چسبانند و یک موزر و یک چماق هم دستش می‌دهند و میگویند : جناب سرهنگ ! حالا برو آدم بکش
طرح از: اردشیر محصص
May be an illustration

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر