مجتبی طالقانی فرزند آیت الله طالقانی است . همان است که مارکسیست شده بود و به سازمان پیکار پیوسته بود .
آیت الله طالقانی چند ماهی پس از انقلاب بطرز مشکوکی در گذشت . میگفتند او را کشته اند . حتی گاه و بیگاه شعار هایی بگوش مان میرسید که : بهشتی ! بهشتی ! طالقانی را تو کشتی !
مجتبی هم معتقد است که پدرش را کشته اند
در دوره کشتار های عام ، نوه طالقانی - مسعود خستو - هم که فقط هفده سال داشت باتهام طرفداری از مجاهدین دستگیر و بعد ها اعدام شد .
او که به دوازده سال زندان محکوم شده بود بعدها بدستور آخوند خونخوار حسینعلی نیری به جوخه های مرگ سپرده شد
میگویند آخوند نیری از او پرسیده بود : نوه طالقانی هستی ؟ پس اعدام
مجتبی طالقانی خاطره ای از پدرش تعریف میکند که شنیدنی است .
میگوید : پس از مصادره اموال هژبر یزدانی دنبال کسی میگشتند تا بتواند گوسفندان او را سر پرستی کند
پدرم برای اینکه برای من شغلی دست و پا کرده باشد تقاضا کرد تعدادی گوسفند در اختیارم بگذارند .
من گوسفند داری میکردم . پدرم صبح میرفت مجلس خبرگان وسط روز بر میگشت .
می پرسیدم : چرا برگشتی؟
میگفت : این گاو و گوسفند ها بهتر از آن مجلس است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر