دنبال کننده ها

۶ خرداد ۱۴۰۰

از پل بپر پایین jump off a bridge

پیر زنک چشمانش خوب نمی بیند . هفتاد و چند سالی دارد .روسری نازکی روی موهایش کشیده است .عینکش از نعل اسب بزرگتر است .

می پرسد : چند سالت هست ؟

میگویم : بین پنجاه و هفتاد !

میگوید : از هفتاد سالگی ببعد زندگی چیزی جز یک شکنجه دایمی نیست. همه جای بدنت درد میکند . به درد هیچ کاری نمی خوری

میگویم : عجب ؟

میگوید : میخواهی یک نصیحتی از من بشنوی ؟

میگویم : چرا که نه ؟

با قاطعیت میگوید :

وقتی هفتاد ساله شدی

 jump off a bridge


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر