دنبال کننده ها

۱ اسفند ۱۳۹۹

نفرین فیلسوفانه

از من دلخور شده بود . بد جوری هم دلخور شده بود . یادم نیست چه دسته گلی به آب داده بودم . فقط این را میدانم که اگر دم دستش بودم با ذوالفقار علی گردنم را میزد!
خدا حافظی کردم و آمدم خانه . دیدم یک یاد داشت گلایه آمیز برایم فرستاده است و دست آخر هم نوشته است : شما را به طبیعت میسپارم !
روز بعدش تلفن کردم و گفتم :
مست بودم اگر گهی خوردم
گه فراوان خورند مستانا
میشود عنایت بفرمایید و بما بگویید منظور
حضرتعالی از '' شما را به طبیعت میسپارم '' چیست ؟
در جواب فرمودند : یعنی بروی زیر گل
اگر بخواهیم به زبان گیلکی ترجمه اش کنیم میشود : الهی روی تخته مرده شورخانه بخندی !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر