دنبال کننده ها

۲۱ اسفند ۱۳۹۷

سورپرایز


سورپرایز
میآید کنار من می نشیند و زیر گوشم میگوید : بابا بزرگ ! یک خواهشی داشتم . اما نمیخواهم مامان بفهمد ها ! اگر بفهمد دعوایم میکند
میگویم : چه خواهشی داری عزیزم ؟
دهانش را به گوشم می چسباند و به نجوا میگوید : 
I want a surprise doll
میگویم : چه سورپرایزی عزیزم ؟
تلفنم را از دستم میگیرد و چند لحظه ای با آن ور میرود و آنگاه عکسی را نشانم می‌دهد و میگوید : این را میخواهم! برایم میخری ؟ مامان نفهمد ها ! اگر بفهمد دعوایم میکند .
همان لحظه می‌روم روی سایت آمازون ( یا بقول خودش امه زان )و عروسکش را سفارش میدهم . یکی دو روز پیش قیمتش ۲۲ دلار بود ، حالا شده است ۳۳ دلار .
امروز پستچی عروسکش را آورده است . شب باید بروم خانه شان و سورپرایزش کنم . میدانم کلی خوشحال خواهد شد .میدانم از سر و کولم بالا خواهد رفت و صد بار خواهد گفت :
I love you Grandpa
برای آرشی جونی هم باید چیزی بخرم . ماشینی ، کامیونی ، وانت باری . اما نمیدانم چطوری مامان نوا جونی را راضی کنم هم با من و هم با نوا جونی دعوا نکند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر