دنبال کننده ها

۱۶ آبان ۱۳۹۷

اسنوپی

ا
میگوید : این اسنوپی لاکردار اینهفته هزار دلار خرج روی دستم گذاشته
می پرسم : چیکار کرده ؟
میگوید : دو تا از دندان هایش خراب شده بود ، بردیمش دندانپزشک ، هزار دلار گرفت دندان ها را کشید ، کلی هم آنتی بیوتیک داد که بخورانیمش ، من سه روز مرخصی داشتم نتوانستم جایی بروم ، نشستم خانه تا داروهایش را سر موقع بدهمش ! حیوونکی سه روز نمی توانست غذا بخورد ، حالا رفته ام برایش بیمه درمانی گرفته ام تا اگر بعدها مریض شد یا دندان هایش اشکالی پیدا کرد مجبور نباشیم اینهمه پول دوا درمان بدهیم . بیمه اش ارزان بود ، ماهی سی دلار
میپرسم : اسنوپی فرزند شماست؟
می‌گوید : نه ! گربه ماست
صبح از خواب پا میشوم ، اولین خبری که میخوانم این است: در یکی از شهرهای ایران ، حکومت ابلهان اوباش دویست سگ را کشته و لاشه های آنها را آتش زده است !
سرم گیج می‌رود . دچار حالت استفراغ میشوم .
بیاد اسنوپی می افتم . آن گربه خوشبخت
دارم یواش یواش به جبر جغرافیایی معتقد میشوم . شما چطور؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر