امیل زولا نویسنده فرانسوی میگفت :
« اگر از من بپرسید برای چه به دنیا آمده ام بشما خواهم گفت : آمده ام تا به صدای بلند زندگی کنم »
ما ایرانی ها هرگز نتوانستیم « به صدای بلند » زندگی کنیم . مادام که کودک و نوجوان بودیم توی سرمان میزدند که : خفه شو! بنشین سر جات ، غلط زیادی نکن!
وقتی نوجوان بودیم از ترس پدر و مادر و همسایه و اصغر آقای بقال باید همه آرزوها و آمال مان را زیر خاک میکردیم . هرگز نتوانستیم به صدای بلند فریاد بر کشیم که : ای خلایق ! ای جماعت ! من عاشق شده ام .
میگفتند : چه غلط ها ! غوره نشده مویز شده ای ؟ بتمرگ سر جات ! درس ات را بخوان !
عاشقی مان را باید از پدر ومادر و عمه جان و خان دایی و جعفر آقای قصاب پنهان میکردیم .
یادم میآید در آن بی در کجا ، زیر نگاه ابری آن آسمان خیس وخسیس ، آشفته سر و پریشانحال و شوریده ، یک دل که نه صد دل عاشق زهره شده بودم . وقتی عاشقی ام را با نوشتن نامه ای برایش فریاد زدم گرفتار داغ و درفش آقای کنار سری شدم . آقای کنار سری مدیر سختگیر مدرسه مان بود . نامه ام را که به نشانی مدرسه زهره فرستاده بودم به آقای کنارسری برگردانده بودند تا دیگر از این « گه خوری ها » نکنم .
آه که چقدر از آقای کنارسری می ترسیدم ، آه که چقدر از پدرم می ترسیدم . اگر پدرم بفهمد عاشق شده ام ؟چه شرمساری تاریخی نابخشودنی جانگزایی !
دو هفته شب و روز نداشتم ، به همه امام ها و امامزاده ها و معصومین هزار ساله متوسل میشدم ، دو هفته نه خواب داشتم نه خوراک ، از ترس آنکه نکند پدرم از عاشق شدنم با خبر بشود اسهال گرفته بودم . دلم میخواست توفانی ، زلزله ای ، سیلابی ؛فاجعه ای از راه برسد و مرا از چنان مخمصه ای برهاند !
هنوز هم از یاد آوری آن روزهای تلخ تنم به لرزه می افتد .
چرا نمیگذاشتند با صدای بلند زندگی کنیم ؟ آیا حق من است تاریکی جهان ؟
سالی چند گذشت و عاشقی از یادم برفت اما خاطره اش با همه تلخی هایش در جانم ریشه دوانید . ماند و ماند وهمراه من به فراسوی اقیانوس ها کوچید .
بزرگتر که شدم خواستم با صدای بلند زندگی کنم ، خواستم با زور و بیعدالتی بجنگم، خواستم طرحی نودراندازم . نمیخواستم مردی باشم که در صحاری عالم گم شده است ، اما، اما و صد اما ، پاتوق داران و سر جنبانان و شیادان بر گرده ام سوار شدند و فریاد بر کشیدند که :لال باش ! نبین ! نشنو ! خفقان بگیر ! بتمرگ !
ای خلایق ! آیا مستید و منگ ؟ چرا نمیگذارید با صدای بلند زندگی کنم ؟
چرا خودتان با صدای بلند زندگی نمیکنید ؟