دنبال کننده ها

۲۸ خرداد ۱۴۰۳

آسیاب خون

حافظ میفرماید :
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او‌درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ارزد
سعدی هم در گلستان میفرماید :
« عمل پادشاهان چون سفر دریاست ، خطرناک و سودمند . یا گنج بر گیری یا در طلسم بمیری . یعنی یا مروارید صید میکنی یا صید نهنگ ها میشوی
نگاهی به تاریخ ایران نشان میدهد که فرجام تلخ امیران و شاهان و حاکمان و وزیران پیشینه ای به قدمت تاریخ دارد .
در دوره غزنویان چهار تن از وزیرانش اعدام شدند که معروف ترین آنها حسنک وزیر است که داستان بر دار کشیدنش را ابوالفضل بیهقی در کتاب ارجمند تاریخ بیهقی به زیبایی شرح داده است .
از وزیرانی که در دوره غزنوی اعدام شده یا به زندان افتاده اند علاوه بر ابوبکر ابی صالح ، ابوسهل خجندی ،احمد میمندی ، نصرالله منشی ، بو سهل زوزنی و ابونصر مشکان ، باید از ابوالعباس اسفراینی نام برد که وزیر دربار سلطان محمود غزنوی بود و زبان دربار را به پارسی برگردانید و ترویج زبان پارسی مرهون اوست ،
ابوالعباس اسفراینی بدستور سلطان محمود دستگیر و زیر شکنجه کشته شد .
این آدم هایی که روزگاری دراز بر مسند وزارت و صدارت نشسته بودند و سرانجام جان خود را در عرصه سیاست از دست داده اند آدم های کوچکی نبودند بلکه بسیاری از آنان در قلمروی ادب و فرهنگ در زمره بزرگان سرزمین ما بوده اند کما اینکه نصر الله منشی مترجم کتاب گرانقدر کلیله و دمنه از عربی به پا رسی بوده و ابو نصر مشکان از چهره های برجسته سیاست و فرهنگ ماست .
در دوره سلجوقیان یازده تن از وزیران به پای چوبه دار رفته و خواجه نظام الملک طوسی وزیر دو پادشاه قدرتمند سلجوقی - الب ارسلان و‌ملکشاه - بدست فداییان اسماعیلی ترور شده است .
از جمله وزیرانی که در دوره سلجوقیان به داغ و درفشی دردناک گرفتار آمده و‌جان باخته اند می توان از ابوالمظفر ابیوردی ، سعد الملک ابو محاسن ، عمید الملک کندری (وزیر دربار طغرل و الب ارسلان ) قوام الدین ابوالقاسم ، مجد الملک قمی و معین الدین ابونصر کاشانی نام برد
در دوره ایلخانان مغول همه کسانی که روزی روزگاری کسوت صدارت و‌وزارت بتن داشته اند اعدام شدند که معروف ترین آنها خواجه رشید الدین فضل الله همدانی است که بدنش را دو نیمه کرده و سرش را در خیابان های تبریز گرداندند .
خواجه رشید الدین فضل الله همدانی ، تاریخنگار ، سیاستمرد ، جغرافی دان و‌پزشک ایرانی بود که کتاب « جامع التواریخ» را نوشت و بهنگام فرمانروایی خود به آبادانی ایران کوشید و مجموعه دانشگاهی ربع رشیدی را ساخت که شش هزار دانشجو داشت . بقایای برخی از بناهایی که توسط خواجه رشید الدین فضل الله ساخته شده است - از جمله ربع رشیدی تبریز - هنوز وجود دارد و بسیاری از مورخان رشید الدین فضل الله را برجسته ترین چهره ایرانی دوره مغولان میشمارند
هر دوره ای از تاریخ ایران را که نگاه میکنیم می بینیم‌ بسیاری از اهل سیاست یا جان خود را در این عرصه از دست داده ، یا شکنجه و کور و زندانی شده ، یا دار و ندارشان غارت شده و همه نزدیکان و اقوام آنها قتل عام شده اند و‌همواره شط خون در این فلات تفته جاری بوده است
ژان شاردن در سفر نامه خود به عصر صفویان می نویسد :
وقتی صدر اعظم از حضور شاه بیرون آمد جلوی آیینه ایستاد و چند بار دستار خود را به چپ و راست چرخاند آنگاه رو بمن کرد و گفت : هر وقت از حضور شاه بیرون میآیم جلوی آیینه می ایستم ، نگاهی به سراپایم می اندازم ، میخواهم مطمئن بشوم سر بر تن دارم یا نه ؟
در دوره قاجار وزیران مقتدری همچون قائممقام فراهانی و امیر کبیر و حاجی ابراهیم کلانتر و میرزا محمد خان سپهسالار فرجامی تلخ و‌جانگزای داشتند
حاجی ابراهیم کلانتر وزیر مقتدر فتحعلیشاه قاجار را زبان بریدند و در دیگ آب جوش انداختند .
قائممقام فراهانی را خفه کردند و در حمام فین کاشان امیر کبیر را رگ زدند
در دوران پهلوی اول بسیاری از سیاستمردانی که در بر آمدن رضا شاه از دل ‌و جان کوشیده بودند - از جمله تیمور تاش و نصرت الدوله فیروز و سید حسن مدرس و علی اکبر داور و سردار اسعد بختیاری و کیخسرو شاهرخ و بسیارانی دیگر، به سرنوشت شومی گرفتار آمدند و جان در راه سیاست فدا کردند
و این آسیاب خون همچنان می چرخد
See insights and ads
All reactions:
Susan Azadi, Banoo Saberi and 34 others

اوخ سوختم !

حضرت سعدی میفرماید :
گر در همه شهر یک سر نیشتر است
در پای کسی رود که درویش تر است .
ما امروز صبح پاشدیم دیدیم نماز مان قضا شده است ! چه کنیم چه نکنیم ؟
به خودمان گفتیم : نعوذ بالله ! شما که هرگز صائم الدهر و قائم اللیل نبوده ای خیال میکنی حضرت باریتعالی محتاج همین چهار تا خم و راست شدن حضرتعالی است ؟ شما که یک عمر نماز نخوانده و روزه نگرفته و خمس و زکات نداده و به جهاد کفار نرفته ای چه اشکالی دارد امروز را هم نماز نخوانی ؟ خیال میکنی دست نماز عمو رمضون باطل میشود ؟ این بود که رفتیم دوشی گرفتیم و سر و صورتی صفا دادیم آمدیم پیراهن مان را اطو کنیم دیدیم تلویزیون میگوید آقا زاده آقای رییس جمهور ینگه دنیا در دادگاه محکوم شده و قرار است برود زندان مدتی آب خنک بخورد
ما وقتی این خبر را شنیدیم میخواستیم به دستگاه قضا پیشنهاد کنیم یک سلول تر و تمیز مرتبی هم کنار سلول ایشان برای آن آقای لیچار گوی « حنا بسته مو »فراهم بکنند تا طفلکی ها آنجا بتوانند با هم‌درد دل بکنند و دلی بدهند قلوه ای بگیرند .اما نمیدانیم چطور شد حواس مان پرت شد اطوی داغ را بجای پیراهن مان گذاشتیم روی دست مان !
آقا ! خدا نصیب گرگ بیابان نکند، یکباره انگار میکنی یک کاسه آب جوش ریختند به سرمان ، چنان جیز جیزی بلند شد که هوارمان به آسمان رفت .( این قصه را الم باید که از قلم هیچ نیاید )
حالا نشسته ایم اینجا هر چه پماد و خمیر دندان و دوا گلی - یا بقول ما گیله مردان سرخه دوای - روی زخم مان میریزیم دردمان تسکین پیدا نمیکند
شما رفیقان دور ‌و نزدیک که الحمدالله همه تان دکتر و پروفسور و آسیب شناس و متخصص درمان سوختگی های درونی و بیرونی هستید میشود بفرمایید ما باید چه خاکی به سرمان بریزیم ؟
ما داشتیم چسان فسان میکردیم برویم دیدن یکی از بزرگان اهل تمیز ! می خواستیم پیش از رفتن مان برایش بخوانیم که : یا بفرما به سرایم ، یا بفرما به سر آیم !
حالا با این تن تب دار و پوست سوخته و اخلاق سگی و سوزش درونی و بیرونی ، چطوری برویم دیدن این بنده خدا ؟ نمیگوید زیره به کرمان آورده ای ؟
اوخ …..سوختم !
May be a doodle
See insights and ads
All reactions:
John Mahmoudi, Zari Zoufonoun and 59 others

۲۲ خرداد ۱۴۰۳

برو ته صف

رفته بودم فرانسه. رفتم شهرNantes»
فرصتی فراهم شد رفتم چند شهرک ساحلی را هم دیدم. یک جا درست کنار دریا دیدم بقعه و بارگاهی است. با یک عالمه شمع و زلم زیمبو.
پرسیدم: چیست؟
گفتند : جای پای یکی از حواریون حضرت عیسی در اینجاست!
گفتم : زیارتنامه خوان و خادم نمیخواهند ؟ حاضرم بیایم خادم اینجا بشوم پول و پله ای گیرمان بیاید
گفتند : ای آقا ! هزار تا داوطلب دارد ! برو ته صف!
See insights and ads
All reactions:
Susan Azadi, Siavash Roshandel and 42 others