عین الدوله صدر اعظم دوران مظفری زمانی جمعی از طلبه ها را دستگیر کرد و آنها را شلاق زد و سوار گاری کرد و در شهر گردانید و سپس به اردبیل تبعیدشان کرد .
آقا سید عبدالله بهبهانی روحانی مقتدر زمان تقاضای آزادی طلاب را کرد . حضرت والا در جواب گفت : به آقا بگویید آنها را به دلبخواه آقا نگرفته بودیم که به دلخواه آقا آزاد کنیم . بعد به تجار پیغام داد: این لوطی بازی ها چیست که تجار میکنند؟ تمام شان را میدهم دهنه توپ بگذارند !
امیر بهادر جنگ که از نزدیک ترین یاران مظفر الدین شاه بود یک روز به گروهی از مشروطه طلبان گفت : شما چه میخواهید ؟
گفتند : مجلس ملی و عدالتخانه
گفت: مجلس که چه بشود ؟
گفتند : برای اینکه شاه سلطنت کند و مسئول نباشد و این مجلس ودولت مبعوث رعیت باشند که مسئولیت بعهده بگیرند .
امیر بهادر گفت : نه ! این دیگر نمیشود ! تا حالا سی کرور رعیت بود و یک نفر شاه که ما از او اطاعت میکردیم . حالا شما میگویید یک نفر رعیت باشد و سی کرور شاه ؟ ما که از عهده بر نمیآییم !
All reactions:
25Zari Zoufonoun, Aziz Asgharzadeh Fozi and 23 others
کتاب معروف « منتهی الامال» اثر شیخ عباس قمی در باره مرگ حسین بن علی داستان شگفت انگیزی دارد که ژرفای نابکاری و شیادی ملاها را نشان میدهد .
او می نویسد :
عالم جليل و كامل نبيل، صاحب كرامات باهره و مقامات ظاهره آخوند زين العابدين سلماسي (اعلي الله مقامه) فرمود:
چون از سفر زيارت حضرت امام رضا عليه السلام مراجعت كرديم؛ عبور ما به كوه الوند افتاد كه در نزديكي همدان واقع شده است. پس در آنجا فرود آمديم و موسم بهار بود.
همراهان مشغول خيمه زدن شدند و من به دامنه ي كوه نظر مي كردم. ناگاه چشمم به چيز سفيدي افتاد، چون تأمل كردم پيرمرد محاسن سفيدي را ديدم كه عمامه ي كوچكي بر سر داشت و بر سكويي كه قريب به چهار ذرع ارتفاع داشت نشسته بود و بر دور آن سنگهاي بزرگي چيده بود كه به جز سرش چيزي نمايان نبود.
پس نزديك او رفتم وسلام كردم و مهرباني نمودم. با من انس گرفت و از جاي خود فرود آمد و مرا خبر داد كه از گروه ضاله (صوفيه) نيست كه به جهت بيرون رفتن از عهده ي تكاليف، اسمهاي مختلف بر خود گذاشته اند و با قيافه هاي عجيب بيرون مي آيند! بلكه براي او اهل و اولاد بوده است و پس از اصلاح امور ايشان، براي فراغت در عبادت از آنها عزلت اختيار كرده و هيجده سال است كه در آنجا ساكن شده است.
او مي گفت: اول آمدن من به اينجا ماه رجب بود، چون پنج ماه و اندي گذشت؛ شبي مشغول نماز مغرب بودم، ناگاه صداي ولوله ي عظيمي آمد و آوازهاي غريبي شنيدم! پس ترسيدم و نماز را كوتاه كردم و در اين دشت نگاه كردم. ديدم بيابان از حيوانات پر شده است و همه ي آنها رو به من مي آيند! اضطراب و خوفم زياد شد و از آن اجتماع حيوانات تعجب كردم. و چون ديدم در ميان ايشان حيوانات مختلفه و متضاده چون شير و آهو و گاو كوهي و پلنگ و گرگ با هم مختلط هستند و با صداهاي عجيبي صيحه مي زنند! سپس در اين محل دور من جمع شدند و سرهاي خود را به سوي من بلند كرده و فرياد مي زدند!
با خود گفتم: دور هم جمع شدن اين وحوش و درندگاني كه با هم دشمن هستند. براي دريدن من نيست. زيرا اگر براي دريدن من بود، بايد همديگر را مي دريدند. پس اين اجتماع براي امر بزرگي مي باشد! بايد يك حادثه ي عجيبي در دنيا رخ داده باشد.
وقتي خوب فكر كردم، فهميدم امشب شب عاشوراي حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام مي باشد و اين فريادها و سر و صداها و فغان و اجتماع و نوحه گري و گريه و ناله براي مصيبت حضرت سيداالشهداء عليه السلام است. وقتي مطمئن شدم، عمامه را از سر برداشتم و با دست بر سر خود زدم و خود را از اين مكان انداختم و مي گفتم: «حسين، حسين، شهيد كربلا حسين» و امثال اين كلمات را مي گفتم. پس حيوانات در ميان خود جايي برايم خالي كردند و دورم حلقه زدند. بعضي از حيوانات سر به زمين مي زدند و بعضي خود را در خاك مي انداختند و همين طور تا طلوع فجر عزاداري مي كرديم!
سپس آنها كه وحشي تر از همه بودند رفتند و به همين ترتيب يك يك حيوانات رفتند و متفرق شدند. از آن سال تا به حال كه مدت هيجده سال است، اين عادت آنها است و هر وقت كه من محرم را فراموش مي كنم و يا بر من مشتبه مي شود، آنها با جمع شدنشان به من توجه مي دهند
این زنهایی که سگ می گیرند دستشان به مغازه می روند تا مرغ بخرند، من با اینها یک صحبتی دارم،
ای زن سگ باز، مرغ می خری می دهی به سگ پاکوتاهت بخورد تا مرغ به دست مومنین نرسد؟ شما از شاه هم بدترید . از سلمان رشدی هم بدترید، از جنیفر لوپز هم بدترید .دست و پای شما را باید برید، وگرنه چرا سیب زمینی نمی خری که مثل حیوان آرام یک گوشه نشسته؟
همین اسرائیل و امریکاو
انگلستان ملعون بودند که شما را مرغ خور کردند، دشمنان اسلام این مرغ را وارد سفره ما کردند وگرنه در زمان اون خدا بیامرز کی مرغ می خورد؟ مغازه ها پر از مرغ بود چون کسی مرغ نمی خرید....تو نشانه ها را ببین ای احمق، صفها را ببین، ای زرشک پلو خور ملعون.
توی داهاتی هم که مرغ در خانه ات داری، تو هم همدست جنیفرهایی، همدست خردادیانی هایی ، همدست سروش ها ونوریزادها و سازگارهایی وگرنه چرا شتر نگه نمیداری؟ هان؟ شتر بده، مرغ خوبه؟ همین پهلوی چی ها ، همین گنجی ها ، همین سروشها هستند که رفتن در دامن دشمن و هی مرغ مرغ می کنند، همین لعنت الله علیه ها هستن که می خواهند مردم ران مرغ بخورند، ای خاک بر سرتان.
من شما را نصیحت می کنم، شما را فتوا می دهم: مرغ حرام است، گوشت حرام است، شیر حرام است، هر چیزی که نیست