مجسمه آقای دیکتاتور !!
چند تا از رفیقانم آمده بودند خانه مان . هرکدام شان هم شیشه شرابی به دست . آمده بودند تا سی و هشتمین سال ازدواج مان را تبریک بگویند لابد !!
شامی و شرابی و کبابی و سورساتی تدارک دیدیم و نشستیم به گپ و گفت و خنده و نوشانوش .
رفیق مان به زن مان میگوید : شنیده ام به سیاتل رفته بودید ؟ آنجا مجسمه لنین را دیدید ؟
زنم میگوید : ها بله ! مگر عکس هایش را ندیده ای ؟
رفیقم میگوید : چرا دیدم . من یک پیشنهادی دارم ! پیشنهادم این است که مجسمه این آقای گیله مرد را هم ببریم آنجا کنار مجسمه آقای لنین نصب کنیم !
همه میخندند . قاه قاه . من هم .
می پرسم : چرا مجسمه من ؟
میگوید : بعنوان یکی دیگر از دیکتاتورهای زمانه !
همه میخندند . من هم ، قاه قاه
میگویم : یک پیشنهادی هم من دارم !
میگویند : چه پیشنهادی ؟
میگویم : یک جایزه نوبل صبر و استقامت هم به این زن جان مان بدهید که سی و هشت سال تمام یک آدم شیشه ای بد اخلاق نق نقوی شکننده ای مثل آقای گیله مرد را تحمل کرده است و دم بر نیاورده است .
همه میخندیم . قاه قاه .
شامی و شرابی و کبابی و سورساتی تدارک دیدیم و نشستیم به گپ و گفت و خنده و نوشانوش .
رفیق مان به زن مان میگوید : شنیده ام به سیاتل رفته بودید ؟ آنجا مجسمه لنین را دیدید ؟
زنم میگوید : ها بله ! مگر عکس هایش را ندیده ای ؟
رفیقم میگوید : چرا دیدم . من یک پیشنهادی دارم ! پیشنهادم این است که مجسمه این آقای گیله مرد را هم ببریم آنجا کنار مجسمه آقای لنین نصب کنیم !
همه میخندند . قاه قاه . من هم .
می پرسم : چرا مجسمه من ؟
میگوید : بعنوان یکی دیگر از دیکتاتورهای زمانه !
همه میخندند . من هم ، قاه قاه
میگویم : یک پیشنهادی هم من دارم !
میگویند : چه پیشنهادی ؟
میگویم : یک جایزه نوبل صبر و استقامت هم به این زن جان مان بدهید که سی و هشت سال تمام یک آدم شیشه ای بد اخلاق نق نقوی شکننده ای مثل آقای گیله مرد را تحمل کرده است و دم بر نیاورده است .
همه میخندیم . قاه قاه .