دنبال کننده ها

۲۵ دی ۱۴۰۳

اجل مهلتش نداد

نامش مهرداد بود . سن و سال چندانی نداشت. سال ها با سرطان جنگیده بود . داروهایش آنچنان گران بود که همه کتاب هایش را فروخته بود تا پول داروهایش را فراهم کند
نام اصلی‌اش مهرداد صفایی بود . طنز می نوشت ، رمان مینوشت . نقاشی میکرد ، ترجمه هم می‌کرد و آموزشگاه تدریس هنر داشت.
در صفحات فیس بوک با نام « واندر مهرداد » مینوشت تا از داغ ‌و درفش روضه خوانهای قاتل در امان بماند
میخواستم دویست سیصد دلاری برایش بفرستم ، قبول نمیکرد
گفتم : دویست دلار کتاب به من بفروش
یک مجموعه هشت جلدی از یادداشت های قاسم غنی را بمن فروخت .
کتاب ها را توسط یکی از دوستانش به کانادا فرستاد تا از آنجا به امریکا فرستاده بشود
میدانستم در چنبر ناداری گرفتار است . میدانستم پول دارو‌درمانش را ندارد . میدانستم بسبب همین ناداری سر انجام دارد تسلیم هیولای سرطان میشود .
و دیروز خبر مرگش را شنیدم
خبر مرگ مهرداد .
واندر مهرداد
همان مهرداد که همه تان میشناسیدش و طنزهای شیرین اش را خوانده اید . در سن ۴۵ سالگی این جهان را وانهاد .
———
این یاد داشت را چهار پنج سال پیش در بحبوحه بیماری مهرداد نوشته بودم و خیال میکردم از آن بیماری هولناک بسلامت خواهد جست
یادداشت من ‌و پاسخ مهرداد را بخوانید :
(این رفیق نازنین مان - آقا مهرداد- از آن رفیق های ناب یگانه ای است که به زندگی ما نور و جلا و شادی و مهربانی می بخشد و با مهربانی های بی پایانش مدام ما را شرمنده میفرماید . این آقا مهرداد در ایران است و خوشبختانه از چنبر یک بیماری خطرناک بسلامت جسته و حالا تر دماغ و سرحال سرگرم هنرنمایی است ؛ هم نقاش است ، هم طنز پرداز است و هم یک انسان سراسر مهربانی و عاطفه و شور .
اگر اینجا در امریکا بود میبردمش لاس و گاس تا همه پول هایش را ببازد ؛ بعد میبردمش نیویورک تا برود همه موزه ها وگالری ها و کانون های هنری را ببیند و برای مجسمه آزادی هم دستی تکان بدهد .
دست آخر در همین سانفرانسیسکو میبردمش به بالا بلند ترین هتل این شهر و در تراس هتل که به ابرها پهلو میزند می نشستیم آبجو میخوردیم به ریش دنیا می خندیدیم .
و اما پاسخ مهرداد :
سپاسگزارم گیله مرد جان شما سراسر مهرید، راستش این لیستی که نوشتید!هر کسی را وسوسه می کند رنج راه از ایران تا نیویورک را به جان بخرد و هروله کنان تا بلاد اتازونی طی طریق کند!به هر حال مهر شما در دل و جان ما جای دارد چه اینجا باشیم و چه آنجا!!...
یاد داشت گیله مرد :
آقا! دنیا را چه دیدی؟ یکوقت دیدی آمدی ینگه دنیا با هم رفتیم لاس و گاس، پول هایت را باختی! من هم به کسی قرض نمیدهم! چه قرض الحسنه باشد چه قرض الپس نده!
و‌آخرین پاسخ مهرداد :
ما فقط از نوع دوم می گیریم
اگر نباشد لاس وگاس که هیچ!... مونت کارلو هم نمی آییم و در همین خراب شده می مانیم!!...
اجل فرصت نداد به امریکا بیاید ببرمش لاس و گاس پول هایش را ببازد من هم قرضش ندهم
این تصاویر را از من و نوه هایم کشیده بود . و من نه هرگز نام واقعی اش را میدانستم و نه تصویر واقعی او‌را دیده بودم .
All reactions:
Mostafa Azizi and 190 others

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر