توی این سرمای زمستان یک زیر پیراهن رکابی پوشیده است تا خالکوبی های بازوانش را به رخ این و آن بکشد
امروز در بیمارستان با او آشنا شدم
تا دهنم را بازکردم در آمد که :
گفتم : پرشیا !
گفت : پرشیادیگر کجاست؟
میخواستم بگویم ایران ترسیدم بزند گردنم را بشکند مرا بفرستد بغل دست رفیق کپنهاکی ام ! تازه فرق ایران و عراق را هم نمیداند و باید یک ساعت توضیح بدهم که « ایراک » با « آی ران » فرق دارد .
گفتم : کشور کوچکی است کنار دریای کاسپین .
پرسید : دریای کاسپین در اروپاست ؟
گفتم : بله بله ! در اروپای شرقی است . آدم هایش کله ماهی میخورند ! اگر کله ماهی گیرشان نیاید آدم هم میخورند !
بگمانم باورش شده بود این عالیجناب کله کدویی !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر