از خیابان «سولانو » به خیابان پر درخت زیبایی می پیچم که نامش مزرعه چاپار ل است.
اینسو و آنسوی خیابان مزارع گندم و تاکستان است و باغات میوه. تک و توکی خانه های درندشتی در میانه آن. خانه ها اغلب سفید . دور و برشان درختی و استخری. گهگاه قایقی و هواپیمای کوچکی هم.
خیابان خلوت است. و تمیز. فصل برگ ریزان است.
نام مزرعه چاپار ل مرا به دور دست ها می برد. به سالهایی دور. به سالهای پیش از آن طاعون اسلامی. سالهایی که سریال " مزرعه چاپار ل" هر هفته از تلویزیون مملکت مان پخش میشد.
و ما چقدر عاشق عمو باک بودیم. و ما چقدر همراه جان به جنگ آپاچی ها میرفتیم. و ما چقدر از کشتن سرخ پوست ها خوشحال میشدیم. و ما چقدر دنیای مان کوچک بود. و ما چه اندازه دنیای مان پاک و بی آلایش بود. و ما چقدر دنیای مان دنیای بیخبری هم بود.
ما هنوز نمیدانستیم امپریالیسم چیست . و هنوز نمیدانستیم خدای رحمان و رحیم مان می تواندجبار و مکار و قاصم الجبارین هم باشد .
شب ها مزرعه چاپارل نگاه میکردیم . روزها مدرسه میرفتیم تا خدا شاه میهن یاد بگیریم .
خدای مان را از ما گرفتند . شاه مان در عرصه شطرنج سیاست مات شد . و میهن مان از دست رفت
.روزگار چه بازی ها که ندارد
.The Cannon family runs the High Chaparral Ranch in the Arizona Territory in 1870s. Big John wants to establish his cattle empire despite Indian hostility. He's aided by brother Buck and son Billy Blue. When Blue's mother was killed (in the first episode) John united his family with the powerful Montoyas by marrying their daughter Victoria (whose brother Manolito now lives with them as well).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر