رفیقم میگوید :رفته بودم یکی ازاین کلیساهای اطراف سان فرانسیسکو.
جشنی بود و ما را هم دعوت کرده بودند .
پس از سلام علیک های متداوله آقای کشیش آمد سراغ من و گفت : تو باید ایمان بیاوری
گفت : نه! باید به مسیح مقدس ایمان بیاوری
گفتم : معلوم است که ایمان آورده ام
گفت : باید ایمان بیاوری که مسیح مقدس بخاطر گناهان ما مصلوب شده است
گفتم : البته که ایمان آورده ام
گفت : باید ایمان بیاوری که عیسی مسیح فرزند خداوند است
گفتم : به حضرت عباس ایمان آورده ام!
کشیش نگاهی بمن انداخت و گفت : برو شامت را بخور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر