رضا قلیخان هدایت در کتاب روضه الصفا می نویسد :
«حرمسرای فتحعلیشاه قاجار از تمام ممالک محروسه - از مخدومه و خدمه و منتسبان مخدرات - همانا از ده هزار نفر افزون بودند "
چنگ و رباب و بربط و نای ایشان، فلک زهره را به رقص آوردی !....زیاده از پانصد کس خواجه سرای ( خدمتکار ) به محارست و محافظت آنها در سفر و حضر می پرداختند .
احمد میرزا نیز در کتاب " تاریخ عضدی " ضمن توصیف احوال یکایک زنان فتحعلیشاه می نویسد :
" گستردن رختخواب و لوازم راحت حضرت خاقان بر عهده تاج الدوله بود . زنانی که شب ها به کشیک خدمت میآمدند دو نفر برای خوابیدن در رختخواب بودند که هر وقت به هر پهلویی که راحت میفرمودند ؛ آنکه در پشت سر بود پشت و شانه شاهانه را در بغل میگرفت و دیگری می نشست و منتظر بود که اگر حضرت خاقان به پهلوی دیگر غلتیدند او بخوابد و پشت شاه را در بغل بگیرد . دو نفر هم به نوبت پای شاه را میمالیدند . یک نفر نقل و قصه میگفت ؛ یک نفر هم برای خدمت بیرون رفتن و انجام فرمان در همان اتاق بسر می برد !. زنان کشیک سه دسته بودند که در میان خادمان حرمسرای همایونی برای این خدمت انتخاب شده بودند .
احمد میرزا همچنین می نویسد : سه نفر نقال هم بودند که در خوابگاه حاضر میشدند برای اعلیحضرت همایونی قصه میگفتند تا خواب شان ببرد .
آقا ! ما وقتی این ماجرا را خواندیم نمیدانیم چرا بسرمان زد برویم شاه بشویم ؟ آخر مگر ما چه چیز مان از حضرت خاقان مغفور کمتر است .؟ تازه قصه گو و نقال هم نمی خواهیم . همین تلویزیون های لس آنجلسی برای سرگرمی ما و هفت پشت مان کافی است . دیگر اینکه : ما نمیدانیم این آقای خاقان مغفور چطوری از پس اینهمه " نسوان صبیحه " بر میآمدند ؟ آنوقت ها که وایاگرا و مایاگرا نبود ! بود ؟ .
خدا رحمت کند این شاهنشاه گیتی ستان عماد الاسلام و المسلمین خاقان مغفور را که وقتی در حرمسرای همایونی شان نسوان صبیحه سرگرم مالیدن پا و پشت و بغل و سایر اسافل اعضای همایونی بودند این روس های ملعون پدر سوخته آمدند هفده شهر قفقاز را بالا کشیدند و هیچکس هم نبود بگوید بالای چشم شان ابروست . بله قربان ! ما چنین شاهان جهانگشای عدالت گستری داشتیم .
بیخودی نیست که امریکایی ها میگویند : Good to be a King
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر