دنبال کننده ها

۸ مهر ۱۴۰۲

سخن گفتن قدغن

محمد قاضی مترجم نامدار میهن مان در سالهای پایانی عمرش به سرطان حنجره مبتلا شده بود و برای درمان بیماری اش به آلمان رفته بود .
در آلمان پزشک معالجش به اوگفت بعد از عمل جراحی دیگر نمیتواند حرف بزند ، آیا از این بابت ناراحت نیست ؟
‎محمد قاضی در جوابش گفت : من از سر زمینی میآیم که حرف زدن قدغن است ، چه اهمیتی دارد بتوانم یا نتوانم سخن بگویم ؟
‎محمد قاضی در کتاب خاطرات یک مترجم می نویسد :
‎در ونیز با عده ای از همسفران به فروشگاه بزرگی رفته بودیم.
‎فروشنده یکی از آن مغازه ها دختر زیبا رویی بود که از قضا فرانسه هم میدانست و من با او فرانسه حرف میزدم .یکی دو بار بمن نگاه کرد و آخر گفت که شباهت زیادی به اوناسیس میلیونر معروف دارم.
‎همراهان خندیدند و من گفتم : آری! من همان اوناسیس هستم منهای ثروت بیکرانش . اگر ثروت او را میداشتم حاضر بودی زن من بشوی؟
‎خندید و گفت : حالا هم حاضرم
‎این شعر را دکتر شفیعی کدکنی بمناسبت هشتاد و یکمین سال تولد
محمد قاضی سروده است :
‎قاضیا ! نادره مردا و بزرگا ! رادا !
‎سال هشتاد و یکم بر تو مبارک بادا
‎شادی مردم ایران چو بود شادی تو
‎بو که بینم همه ایام به کامت شادا
‎پیر دیری چو تو در دهر نبینم امروز
‎از در بلخ گزین تا به در بغدادا
‎شمع کردانی و کردان دل ایرانشهرند
‎ای تو شمع دل ما پرتوت افزون بادا
‎عمری ای دوست به فرهنگ وطن جان بخشید
‎قلمت ، صاعقه هر بد و هر بیدادا
‎همچنین شاد و هشیوار و سخن پیشه بزی
‎نیز هشتاد دگر بر سر این هشتادا
May be an image of 1 person
All reactions:
Nasrin Zaravar, Parvaneh Omidi and 172 others

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر