نوه ها آمده اند دیدن بابابزرگ و مامان بزرگ.
صبح رفتیم جستجوی طلا ! اینجا کنار خانه ما معدن طلایی است که روزگاری کعبه آمال طلاجویان جهان بوده است. دوازده دلار میگیرند سوار ترن کوچکی میکنند میروید در اعماق معدن . جایی که هزاران نفر در تب طلا سوختند و کس نمیداند کدامین شان به مقصد رسیدند .
در کنار معدن آبگیری ساخته اند از آب و شن و ماسه و سنگریزه های رنگین . پنج دلار میگیرند کاسه ای به دستت میدهند و میگویند : برو طلا پیدا کن !
بچه ها مشتری دائمی این آبگیرند . نوا جونی و آرشی جونی هم یکی دو ساعتی در شن و آب جستجو کردند و بجای طلا سنگ های رنگینی یافتند که نمیدانم چیست.
آن معدن طلای دیروزین اگر چه دیگر طلایی ندارد اما این آبگیر و آن موزه امروزین ، معدن طلای دیگری است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر