دنبال کننده ها

۸ خرداد ۱۴۰۲

ابابیل

رفته بودیم مهمانی . حوالی سانفرانسیسکو .
دیدیم در حیاط خانه شان درخت گیلاسی است از بس میوه آورده نزدیک است شاخه ها بشکند .
به یاد درخت آلبالوی خودمان افتادم در خانه سابق مان. تا آلبالوها میرسیدند لشکر ابابیل هم از راه میرسیدند و در چشم بهم زدنی چنان دماری از آلبالوها در میآوردند که نه از تاک نشان میماند نه از تاک نشان! لاکردارها حتی یکدانه اش را برای این گیله مرد بیچاره باقی نمیگذاشتند .
ما وقتی این شاخه های پر بار را دیدیم گفتیم : عجبا ! این ابابیل محترم زورشان فقط به ما میرسیده است ؟ نمی توانستند چهار قدم بالا تر بروند و به سانفرانسیسکو‌لشکر کشی بفرمایند ؟ نکند خیال میکردند ما ابرهه هستیم و میخواهیم با لشکر فیل ها به جنگ خانه خدا برویم ؟
All reactions:
Sally Zara, Aziz Asgharzadeh Fozi and 83 others

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر