نزدیک سپیده دم ؛ خواب دید که خود را در یکی از رواق های کتابخانه " کلمانتین " پنهان کرده است .
کتابداری با عینک دودی از او پرسید :
دنبال چه میگردی؟
کتابدار گفت : خدا در یکی از حروف یکی از صفحات یکی از چهارصد هزار جلد کتاب کتابخانه " کلمانتین " است . پدران من و پدران پدران من به دنبال آن حرف گشته اند . من از بس پی آن گشته ام کور شده ام !
" خورخه لوییس بورخس - نویسنده و شاعر نابینای آرژانتین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر