تولدت مبارک پسرم
آنجا در بیمارستانی بالای تپه های اوکلند به دنیا آمد . بیستم سپتامبر ۱۹۸۸.
یکی دو ماهی بود به امریکا آمده بودیم . چهار سال و چند ماهی در بوئنوس آیرس روزگار گذاشته و سرانجام به هوای آب به سراب ینگه دنیا رسیده بودیم .
هنوز خانه و خانمانی نداشتیم . شغل و کاری نیز .در هراس و امید میزیستیم . با حیرت و شگفتی به این جهان شگفت می نگریستیم.
کودکی اش را چندان بیاد ندارم زیرا برای آن نواله ناگزیر روزی ده دوازده ساعت به کار گل مشغول بودم
مدرسه رفت . دانشگاه رفت . دکترا گرفت . زن گرفت . بچه دار شد .و اکنون دختری زیبا بنام « تساTessa»دارد .
امروز سالروز تولد پسرم - دکتر الوین شیخانی - است
این آقای دکتر الوین شیخانی پیش از آنکه عیالوار شود یک پایش در امریکا و پای دیگرش در رواندا و مکزیک بود . میرفت تا مرهمی بر زخم دردمندان بگذارد . حالا در سانفرانسیسکو ماندگار شده است .
این آقای دکتر زبان فارسی را شکسته بسته حرف میزند و چون مادرش شیرازی است لاجرم لهجه غلیظ شیرازی دارد . آنهم چه لهجه ای ! انگار همین حالا از ناف دروازه کازرون شیراز به سانفرانسیسکو پرتاب شده است .به پختن هم میگوید پزیدن !!
زمانی که هفت هشت سالش بود یک روز بمن میگفت : بابا ! خیال میکنی من فارسی نمیدانم ؟
گفتم : چطور مگر ؟
گفت : شما هر چی بزبان فارسی بگویید من میفهمم .
گفتم : هر چی ؟
گفت : آره !
من هم شوخی ام گرفت و بیتی از حافظ را خواندم که : " ما سر خوشان مست دل از دست داده ایم " و از الوین پرسیدم : این یعنی چه ؟
پسرم چند لحظه ای فکر کرد و گفت : بابا ! یعنی اینکه شما چیزی را گم کرده اید !
امروز سالروز تولد پسرم - دکتر الوین شیخانی - است . تولدت مبارک پسرم . یا بقول نوا جونی: تاوالودت موباراک !
Happy Birthday Elvin Joon Joony
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر