چک چک ناودان خانه من
خبر از ابر و باد و باران داد
بوی گل بوی سبزه بوی گیاه
نیمه شب مژده بهاران داد
چک چک ناودان خانه من
می چکد نیمه شب ز مژگانم
نغمه سر میدهد بهار …بهار
من به فکر بهار ایرانم
« مسعود سپند»
امسال اینجا در شمال کالیفرنیا ، وسط های زمستان ناگاه بهار از راه رسید. چه بهاری هم .
چشم باز کردیم دیدیم زمستان رفته است و بهار پاورچین پاورچین از راه رسیده است. چند روزی چنان گرم شده بود که ناگاهان درختان شکوفه کردند و غنچه ها سر بر آوردند و سبزی و سبزینه و بهار زودرس و شکوفه ها به عشوه گری در آمدند . اما شبی نیمه شبی دیو سیاه زمستان دو باره از راه رسید و سبزه ها و گلها و سبزینه ها را درو کرد.
اینجا درحیاط خانه ام گل یاس شکوهمندی دارم که هر سال بوقت بهار ازشمیم دل انگیزش مست میشدم اما سرمای نابهنگام امسال چنان بلایی بسرش آورده است که دیگر از شکوفه های عطر انگیزش نشان و نشانه ای نیست .
وقتی نگاهش میکنم دلم میگیرد . کاری هم از دستم ساخته نیست . فقط این را میدانم که گهگاه طبیعت از ما آدمیان ظالم تر و بی رحم تر و ویرانگر تر است .
شاید هم ما آدمیان ستمگری و ویرانگری را از طبیعت آموخته ایم !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر