دنبال کننده ها
۲۲ فروردین ۱۴۰۱
کار زمین را بسازیم
از دوران استبداد ناصرالدینشاهی تا بر آمدن نهضت مشروطیت ایران ، آزادیخواهان و روشنفکران بسیاری بسبب اختناق و بیدادی که در کشور حکمفرما بود در خارج از کشور میزیستند و با نوشتن کتاب ها و روزنامه ها و مقاله ها به نشر افکار و عقاید جدید می پرداختند .
یکی از آنها عبدالرحیم طالبوف بود که با خلق آثار ارجمندی به بیداری ایرانیان و رهایی آنان از چنبر استبداد کمک شایانی کرد .این روشنفکران در حقیقت پیشگامان مشروطیت بوده اند.
یکی از مهمترین نوشته های طالبوف کتاب « مسالک المحسنین » است . کانون مرکزی توجه این کتاب فقدان قانون ، قانونمداری و حاکمیت قانون در ایران عهد قاجار است
این کتاب در دوران بسیار ملتهبی از تاریخ ایران نوشته شده و طالبوف کاستی ها و انحطاط ایران عصر ناصری را به نمایش میگذارد .
شرح مختصری از این کتاب را که آکنده از طنزو طنازی است نقل میکنم که روزگار آنروز پدران و اجداد مان را به تصویر میکشد :
« روز دوشنبه چهارم ذیقعده ۱۳۲۰ قمری هیئتی به ریاست محسن بن عبدالله متشکل از دو مهندس ، یک پزشک و یک شیمیدان از یک اداره جغرافیایی موهوم بنام اداره جغرافیایی مظفری مامور میشوند که به قله کوه دماوند بروند تا ارتفاع قله دماوند را اندازه گیری کرده و حاصل مطالعات خود در باره معادن و چشمه های آنرا به اداره مربوطه ارائه کنند .
مسافران هنوز از شهر بیرون نرفته اند که دم چارسو به غوغای بزرگی بر میخورند که عده ای بجان هم افتاده اند . وسط بازار طناب کشیده اند و آنسوی طناب عده ای در حال زد و خورد هستند . معلوم میشود که دختر کلانتر با پسر بیگلر بیگی ازدواج کرده است و عروس را با وجود راه نزدیک و کوچه خالی ، از میان بازار حرکت داده اند . چرا ؟چون ملایان گفته اند عروس اگر همه جا بسوی قبله حرکت کند بار سعادت و اقبال به خانه داماد خواهد آمد . کسان داروغه وسط بازار طناب کشیده اند و پول و رشوه و حق البوق - یا بقول قدیمی ها رسوم -میخواهند و چون معامله شان نمی شود چنگ در گریبان یکدیگر انداخته و به غوغا و جنگ پرداخته اند .
هیئت اعزامی بالاخره بپای معدن یخ دماوند میرسند . آنجا بجای تحقیقات علمی ، تاریخ دره اژدر و افسانه پانصد هزار ساله جنگ پادشاه جن ها و پریان با سرسلسله دیوان دماوند را از زبان مهدی حمال می شنوند و سپس به تهران باز میگردند . اما وقتی رییس هیئت شرفیاب حضور شده و گزارش کار را تقدیم میکند و میخواهد توضیحات شفاهی هم بدهد آقای وزیر با گفتن « میدانم میدانم » کلام او را قطع میکند و میگوید « سفیر انگلیس خواسته بود که شما را مامور اینکار کردم ، و گرنه برای ما دانستن عرض و طول معادن یخ و ارتفاع قله دماوند لزومی ندارد . ما اول کار زمین را بسازیم بعد به آسمان پردازیم .سفیر انگلیس با مخارج ما و زحمت های شما میخواست خدمتی به انجمن جغرافیایی انگلستان بکند…
-
آن قدیم ندیم ها ؛ در دوره آن خدا بیامرز _ یعنی زمانی که همین آ سید علی گدای روضه خوان دو زار میگرفت و بالای منبر سر امام حسین را می برید و...
-
دوازده سال از خاموشی دوست شاعرم - ابوالحسن ملک - گذشته است . با ياد اين طنز پرداز ميهن مان ؛ يکی از سروده هايش را برای تان نقل می کنم . : تص...
-
لوطی پای نقاره می پرسد : آقای گیله مرد ! میشود بفرمایید شما چیکاره هستید ؟ میگوییم: سرنا چی کم بود یکی هم از غوغه آمد ؟برای چه میخواهی ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر