دنبال کننده ها
۲۲ فروردین ۱۴۰۱
اندر مصائب سر به هوایی
رفته بودیم فروشگاه کاسکو . آمدیم بیرون دیدیم یکی مالیده به ماشین ما ن. یک عالمه هم خسارت زده و در رفته . دل مان هری ریخت پایین !
گفتیم : بی جهت نیست که میگویند : محنت زده را ز هر طرف سنگ آید .
تلفن کردیم پلیس . تا پلیس بیاید یک آقایی آمد در ماشین را بازکرد و سوار شد و رفت . خواستیم یقه اش را بگیریم که : آقا ! چرا ماشین ما را سوار شده ای ؟ چشم مان افتاد به ماشین خودمان که چهار قدم آنطرفتر پارک شده بود . عینهو شاخ شمشاد !
این هم اندر مصائب سر به هوایی و البته پیری.
بقول بیژن خان ما : ببخشید زحمت دادیم
-
آن قدیم ندیم ها ؛ در دوره آن خدا بیامرز _ یعنی زمانی که همین آ سید علی گدای روضه خوان دو زار میگرفت و بالای منبر سر امام حسین را می برید و...
-
دوازده سال از خاموشی دوست شاعرم - ابوالحسن ملک - گذشته است . با ياد اين طنز پرداز ميهن مان ؛ يکی از سروده هايش را برای تان نقل می کنم . : تص...
-
لوطی پای نقاره می پرسد : آقای گیله مرد ! میشود بفرمایید شما چیکاره هستید ؟ میگوییم: سرنا چی کم بود یکی هم از غوغه آمد ؟برای چه میخواهی ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر