دنبال کننده ها

۱۶ اسفند ۱۴۰۰

دعوای پشه و حبشه

پریشب جای تان خالی رفته بودیم مهمانی .
آقای صاحبخانه هی یک تکه کباب میگذاشت توی ظرف مان و میگفت : بخور آقا !
میگفتیم : داریم میخوریم آقا !
میگفت : بیشتر بخورید آقا !
میگفتیم : داریم میخوریم آقا !
میگفت : بخور آقا ! فکر کلسترول و قند خون و این حرف ها نباش! این شام ممکن است شام آخرمان باشد !
میگفتیم : چطور ؟
میگفتند : آمدیم آقای تزار روس خوش خوشان شان شد و آمدند یکی از آن دکمه های اتمی را فشار دادند ، آنوقت در چشم بهم زدنی ما اهالی محترم کالیفرنیا دود میشویم میرویم هوا ! با کلسترول یا بی کلسترول دود میشویم ! بخور آقا !
آقا ! این دنیای ما دنیای هشلهفی شده . بقول مادر بزرگ خدا بیامرزمان انگار سگ صاحبش را نمی شناسد . همینکه در یک گوشه دنیا چهار تا تیر و ترقه در می‌رود و چهار تا پشه به جان هم می افتند تقاص اش را ما در امریکا پس میدهیم .
میفرمایید چطور ؟
حالا خدمت تان عرض میکنیم .
امروز صبح رفته بودیم بنزین بزنیم . دیدیم قیمت بنزین از دیروز تا امروز دو برابر شده است . نگاهی به قیمت ها انداختیم و پیش از آنکه زهره مان آب بشود به خودمان گفتیم: آش کشک خالته ، بخوری پاته نخوری پاته !
در همین وقت یک آقای محترمی که سرتا پای وجود مبارک شان خالکوبی شده بود با یکی از آن اتومبیل های بنزین خوار عهد خاقان مغفور از راه رسیدند و نگاهی به قیمت بنزین انداختند و مختصری خواهر و مادر آقای پوتین را نوازش کردند و سه چهار تا لیچار چارواداری هم نثار آقای بایدن فرمودند و رو بما کردند و گفتند :
شما به عالیجناب ترامپ رای داده بودی ؟
ترسان و لرزان گفتیم : ترامپ؟ نه آقا ! خدا آنروز را نیاورد .
اشاره ای به قیمت بنزین کردند و فرمودند : پس تقاص اش را پس بده !
یادمان میآید وقتی آقای کلینتون رییس جمهور امریکا بود نه تنها از در و دیوار برای مان پول می بارید بلکه بابت یک گالن بنزین - یعنی چهار لیتر بنزین - 99سنت می پرداختیم . یعنی چیزی کمتر از یک دلار . بعدش که آقای بوش از راه رسید و در کسوت ولی فقیه کره زمین آن آتشبازی ها را راه انداخت قیمت بنزین به گالنی چهار دلار رسید .
این روزها هم که به مصداق «جن و پری کم بود یکی هم ازغوغه آمد » آقای پوتین تزار روس به اوکراین لشکر کشی فرموده است ما فقیر بیچاره ها که نه سر پیازیم نه ته پیاز باید تقاص پس بدهیم .
آخر جنگ پشه و‌حبشه چه ربطی بما دارد ؟ ما چرا باید تاوان نادانی دیگران را بدهیم ؟ مگر ما از این خمیر و از آن فطیر سهمی و نصیبی میبریم ؟ ما کاره ای هستیم ؟ مگر ما نقشی در این تیر و ترقه اندازی ها داریم ؟
اصلا آقا ! ما اهالی محترم ینگه دنیا میدانیم کریمه کدام خراب شده ای است ؟ اصلا میدانیم اوکراین کجاست ؟ از جغرافیا چیزی میدانیم ؟ از سیاست چیزی می فهمیم ؟ اصلا میدانیم دعوا بر سر چیست ؟کس را وقوف هست که انجام کار چیست ؟
اصلا بما چه که این عقرب جراره و غول بی شاخ و دم لند هور میخواهد برود از آسمان شوربا بیاورد !
چرا نمیگذارید زندگی مان را بکنیم وآبجوی تگری مان را بدون ترس و لرز نوش جان بفرماییم ؟ ها ؟ اصلا گور پدر آقای پوتین و شرکا . مگر از قدیم نگفته اند :خلق گویند مغز خر خورده است - هر که در احمقی تمام بود؟
آقا ! ما این روزها اصلا دل و دماغ نداریم . هی جوش و جلا میزنیم . هی تن مان عینهو خایه حلاج میلرزد .
باز خدا پدر این آقای انوری ابیوردی را بیامرزد که مختصری تسلای مان میدهد و میفرماید :
کسی ز چون و چرا دم نمیتواند زد
که نقشبند حوادث ورای چون و‌چراست
و گرنه این آبجوی تگری مان به کام مان زهر می‌شد !
یک نکته دیگر را هم خدمت تان عرض کنیم برویم پی بدبختی های مان .
آقا ! توی امریکا دیگر ‌‌ودکای روسی گیر نمی آید ! پدر سوخته ها همه ودکاهای روسی را از روی قفسه ها بر داشته و پنهان کرده اند . ( کس لذت این باده چه داند که نخورده است ؟ )
ما که هیچ ، ما میرویم سری به این همسایه روسی مان موسیو پاسکویچ میزنیم بلکه مختصری از آن ودکاهای دست ساز بما عنایت بفرماید ، اما دل مان برای رفقای دست چپی مان بد جوری میسوزد ! طفلکی ها چطوری بروند بدون دوکای روسی برای آقای تزار روس و شرکا هورا بکشند ؟ ها؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر