دنبال کننده ها

۲ اردیبهشت ۱۴۰۰

مشاور اقتصادی آقا !!

آقا ! ما سی چهل  سال است امریکا هستیم هنوز که هنوز است از کار این خلایق ینگه دنیایی سر در نیاورده ایم 
می پرسید چطور ؟ حالا خدمت تان عرض میکنیم .
یک بنده خدایی میآید ماشین یک بنده خدای دیگری را میدزدد تا برود دوری بزند و هوایی بخورد دلش کمی باز بشود ! اما می بینی ظرف چهار پنج دقیقه دویست تا ماشین پلیس و سیصد تا آمبولانس و چهار صد تا ماشین آتش نشانی آژیر کشان و نعره زنان دنبال آن آقای دزد بیچاره راه می افتند ؛ خیابان ها را قرق میکنند ؛ بزرگراهها را می بندند ؛ با هلیکوپتر و هواپیما آن آقای دزد محترم را رد یابی میکنند و اصلا هم حالی شان نیست که آن بنده خدای دزد مادر مرده ممکن است زهره ترک بشود ؛ بی ادبی نشود توی شلوارش بشاشد ؛ سکته قلبی بکند ؛ بلایی بسرش بیاید !
حالا همه این لشکر کشی ها برای چیست ؟ برای اینکه یک ماشین ابوطیاره عهد دقیانوس را که همه اش چهار دلار نمی ارزد از این آقای دزد بگیرند و بدهند به صاحبش !!
خب پدر آمرزید ها ! شما که دویست سیصد هزار  دلار خرج کرده اید و اهالی یک شهر را زابرا کرده اید که یک ماشین عهد مرحوم مغفور آقای فورد را به صاحبش بر گردانید چرا با یکدهم همین خرج و مخارج ده - بیست تا ماشین مدل بالای گرانقیمت نمی خرید و یکی شان را به همان آقای دزد محترم ؛ یکی شان را به آن آقای دزد زده ! یکی شان را به عمه  آقای دزد و یکی را هم به خاله جان بنده نمی بخشید ؟ اینطوری نه کسی زهره ترک میشود ؛ نه آقای دزد بیچاره توی شلوار نازنین گرانبهایش میریند ؛ و نه اینهمه لشکر کشی لازم است ! تازه چند ده هزار دلار هم صرفه جویی میکنید ! خلاف عرض میکنم ؟
 چطور است ما برویم مشاور اقتصادی آقای بایدن بشویم ؟ ها ؟ بد فکری نیست ها 1؟؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر