دنبال کننده ها

۲۵ اسفند ۱۳۹۹

رامسر

رامسر
پدرم زمان رضا شاه کارمند اداره راه بود . آنوقت ها به اداره راه «اداره طرق و شوارع » میگفتند .
پدرم خط و ربط بسیار خوبی داشت . از آن آدم های زبان آور و زبان باز بود . خوش قد و قامت و خوش لباس هم بود . شب ها برای مان کتاب می خواند . داستان جنگ های سید جلال الدین اشرف را برای مان میخواند . ما نمیدانستیم سید جلال الدین اشرف کیست اما همپای او در میدان های جنگ می جنگیدیم !
در دوره رضا شاه ، آنهنگام که تونل کندوان و جاده چالوس به رشت را می ساختند پدرم در اداره طرق و شوارع حسابداری می‌کرد . یکی دو سه بار هم رضا شاه را که مدام برای سرکشی به شمال میآمدنداز نزدیک دیده بود . مدام از هیبت و صلابت رضا شاه برای مان خاطره میگفت. رضا شاه را خیلی دوست داشت اما میانه چندانی با محمد رضا شاه نداشت. مصدقی بود و سال های سال از ترس دوستاق بانان همایونی در خوف و رجا زیسته بود .
همیشه با یک نوع شیفتگی از رضا شاه حرف میزد و خاطره تعریف می‌کرد و گهگاه این شعر را با بغضی در گلو میخواند که :
هر که آمد عمارتی نو ساخت
رفت و منزل به دیگری پرداخت
پدرم میگفت : نام قدیمی رامسر « سخت سر » بود . رضا شاه آمد و گفت : چنان رام و آبادش میکنم تا رامسر شود .
و از همانجا نام رامسر بجای سخت سر نشست .
May be an image of tree and outdoors

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر