پادشاهی ، پارسایی را دید.
گفت : هیچت از ما یاد آید؟
گفت : بلی ! وقتی که خدا را فراموش میکنم
گفت : هیچت از ما یاد آید؟
گفت : بلی ! وقتی که خدا را فراموش میکنم
هر سو دود آن کش ز بر خویش براند
وان را که بخواند به در کس ندواند
وان را که بخواند به در کس ندواند
امیدوارم آقای عظما و اذناب او این داستان سعدی را خوانده باشند و از درویشان انتظار پاچه ور مالی های موسمی نداشته باشند
و باز جناب سعدی داستانی دارد به این مضمون :
یکی از جمله صالحان ، به خواب دید پادشاهی را در بهشت و پارسایی در دوزخ .پرسید که موجب درجات این چیست و سبب درکات آن که مردم به خلاف این معتقد بودند.
ندا آمد که این پادشه بارادت درویشان به بهشت اندرست و این پارسا به تقرب پادشاهان در دوزخ.
ندا آمد که این پادشه بارادت درویشان به بهشت اندرست و این پارسا به تقرب پادشاهان در دوزخ.
دلقت به چه کار آید و مسحی و مرقع
خود را ز عملهای نکوهیده بری دار
حاجت به کلاه بر کی داشتنت نیست
درویش صفت باش و کلاه تتری دار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسح = نوعی کفش . چارق. پاپوش
تتری= تاتاری
برکی = لباسی که از پشم شتر می بافند و پوشش فقیران و بینوایان است
دلق= لباس کهنه و مندرس
مسح = نوعی کفش . چارق. پاپوش
تتری= تاتاری
برکی = لباسی که از پشم شتر می بافند و پوشش فقیران و بینوایان است
دلق= لباس کهنه و مندرس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر