غم این خفته چند
می پرسد : چه میکنید این روزها؟
میگویم : به قتل عام ایام مشغولیم و گهگاه نیز " غم این خفته چند" و " این خلق پر شکایت گریان" خواب در چشم ترمان می شکند
میگوید : آقا! این آخوندها با بی شرمی تمام ، خر را با آخورش میخورند مرده را با گورش.
میگویم :
اینچنین کس نزاد فرزندی
گه به گورت که گه پس افکندی
میگوید : آقا! چرا در تمام ایران خیابانی، کوچه ای؛ گذرگاهی، جایی بنام مصدق نیست؟ مگر مصدق کم خدمتی به این ملک و ملت کرده؟
میگویم : در عوض بزرگراه شیخ فضل الله و بزرگراه کاشانی داریم. فقط مانده است یک بزرگراه را بکنند بنام شعبان بی مخ، یکی دیگر را هم بنام علی میر فطروس!
میخندد و میگوید :
ای آقا!چراغ هیچکس تا سحر نمیسوزد.قاطر پیشاهنگ، آخرش توبره کش میشود.
میگویم : به قتل عام ایام مشغولیم و گهگاه نیز " غم این خفته چند" و " این خلق پر شکایت گریان" خواب در چشم ترمان می شکند
میگوید : آقا! این آخوندها با بی شرمی تمام ، خر را با آخورش میخورند مرده را با گورش.
میگویم :
اینچنین کس نزاد فرزندی
گه به گورت که گه پس افکندی
میگوید : آقا! چرا در تمام ایران خیابانی، کوچه ای؛ گذرگاهی، جایی بنام مصدق نیست؟ مگر مصدق کم خدمتی به این ملک و ملت کرده؟
میگویم : در عوض بزرگراه شیخ فضل الله و بزرگراه کاشانی داریم. فقط مانده است یک بزرگراه را بکنند بنام شعبان بی مخ، یکی دیگر را هم بنام علی میر فطروس!
میخندد و میگوید :
ای آقا!چراغ هیچکس تا سحر نمیسوزد.قاطر پیشاهنگ، آخرش توبره کش میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر