دنبال کننده ها

۶ دی ۱۳۹۴

یکی چنان که تو بودی جهان بیاد ندارد .

......تقریبا چهل روز پیش از سفر همیشگی شاملو ؛ به بیمارستان ایرانمهر رفتم تا هم هوشنگ گلشیری را ملاقات کنم وهم شاملو را .
گلشیری در طبقه سوم بیمارستان بود و شاملو در طبقه چهارم .
گلشیری در اغماء بود و فرزانه طاهری داشت دستگاه اکسیژن به بینی او وصل میکرد . فرزانه پرده اتاق را کشیده بود و می گفت گلشیری نمی خواهد دوستانش او را اینطوری ببینند . شوخی بی مزه ای کردم و به فرزانه گفتم : اینجا شده کانون نویسندگان ایران !
جلال بایرام هم بود که چقدر نگران و مراقب گلشیری بود .مثل قاسم رویین و چند نفر دیگر .  جمشید برزگر هم بود .  سید علی صالحی هم آمده بود و رفته بود . رضا سید حسینی هم بود . علی و سیمین بهبهانی هم هم بودند . چند دقیقه ای آنجا بودم . بعد با علی و سیمین رفتیم طبقه بالا به ملاقات شاملو.
وارد اتاق که شدیم اول آیدا را دیدیم و بعد شاملو را و چند نفری را که آنجا بودند از جمله کازرونی را .
بهبهانی از شکوه و زیبایی شاملو تعریف کرده و اینکه همچنان دوست داشتنی است .
شاملو به آیدا گفت : ببین ! پیش تو دارد با من عشقبازی میکند
من هم پل هوایی زدم و دو طرف صورت شاملو را بوسیدم . با هر بوسه ای شاملو از ته دل میگفت جان !....
من ندیدم در جهان مانند او
شاملو آمد دلیل شاملو

" عمران صلاحی " - دفتر هنر  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر