دنبال کننده ها

۱۶ خرداد ۱۴۰۳

به پایان آمد این دفتر

بعد از ده روز گشت وگذار در شمال و جنوب کالیفرنیا بر گشتیم سر خانه زندگی مان.
من همه اش نگران گل هایم بودم . میگفتم نکند خشک شده باشند . رسیده نرسیده رفتم سراغ شان .
یکی دو‌تا از گلدان هایم پژمرده شده بودند. بوته های گوجه فرنگی از تشنگی هوارشان به آسمان بلند بود. پیش از آنکه لباس هایم را از تنم در بیاورم رفتم آب شان دادم . جان تازه ای گرفتند . امروز صبح همینکه از خواب پاشدم رفتم سراغ گل ها . دیدم شاداب و خندان بمن چشمک میزنند .
گفتم : سلام گل های عزیزم ! قول میدهم دیگر تنهای تان نگذارم ( بیچاره گل ها نمیدانند به قول و قرار ها و‌وعده وعید های آقای گیله مرد اعتباری نیست ).
دو سه روز آخر سفرمان را حوالی خلیج سانفرانسیسکو بودیم . به دیدن دوستان رفتیم . چند شهرک ساحلی را زیارت کردیم . و از هوای کاملا بهاری منطقه لذت بردیم
یک‌روز رفتیم هف مون بی(Half Moon Bay). یک عالمه کنار اقیانوس قدم زدیم. یک عالمه موج سواران را تماشا کردیم .
هف مون بی در روزگاران گذشته، در زمانه ای که تولید و فروش مشروبات الکلی در امریکا ممنوع بود بسبب مه آلود بودن دائمی اش یکی از مراکز تولید ‌و‌قاچاق ویسکی و شراب و ام الخبائث بود ، اما امروزه شهرکی است با رستوران ها و بارهای ساحلی و میعادگاه جهانگردان .
آنجا در کرانه اقیانوس بر بلندای تپه ای رستورانی است با غذاهای دریایی بسیار خوب ، نامش Sam’s Restaurant
جایتان خالی آنجاناهاری خوردیم و بقول رفیقم مرتضی خان نگاهی پیاله ای هم نوشیدیم و سر خوش و شاد آمدیم خانه.
دیروز بهنگام‌بازگشت به ولایت مان ، سری هم به شهر « کاسترو والی» زدیم که الوین جونی آنجاست و تسا جونی را هم‌دیدیم که روز تولدش بود و برای مان کلی شو اجرا کرد .
عصری راه افتادیم از بزرگراه ۵۸۰ و۶۸۰ به بزرگراه شماره پنج رسیدیم و بدون آنکه گرفتار راه بندان های موسمی بشویم راندیم بسوی بزرگراه شماره پنجاه شرقی و از آنجا راندیم بسوی روستا شهرمان .
سفر بعدی مان به نوادا خواهد بود
See insights and ads
All reactions:
Farhad Ghasemzadeh, Hanri Nahreini and 130 others

۱۳ خرداد ۱۴۰۳

نقش دودول در سیاست

یک زمانی مرحوم مغفور جان پل دوم بود سوم بود کدام بود رفته بود کوبا بلکه آقای فیدل کاسترو را به راه راست هدایت کند !
صدها خبرنگار ‌‌و رادیو چی و تلویزیون چی و خفیه نویس و روزنومه چی همراهش رفته بودند کوبا . یکهو خبر پیچید که آقای کلینتون دودول مبارک را داده است دست مونیکاخانم .
آقا ! در چشم بر هم زدنی همه رادیو چی ها و تلویزیون چی ها و خفیه نویس ها ژان پل اول یا دوم یا سوم را رها کردند سوار هواپیما شدند آمدند واشنگتن . چه رسوایی ها که بپا نشد . میلیارد ها دلار خرج کردند بلکه کلینتون را از خر مراد بکشند پایین . آخرش بیچاره ال گور تاوان دودول بازی کلینتون را داد و آقای جرج بوش بر خر مراد سوار شد که او هم آن آتش بازی ها ‌‌و تیر و‌ترقه اندازی ها را در عراق و افغانستان راه انداخت و هزاران نفر را به کشتن داد .
یعنی دودول آقای کلینتون باعث شد تاریخ ورق بخورد ‌ودر مسیر دیگری بیفتد
حالا هم دودول آقای ترامپ سبب شده است تاریخ امریکا ورق بخورد و آدم بفهمد عرصه سیاست عرصه آدم‌های بخو بریده دو سر قاف است
See insights and ads
All reactions:
Farhad Ghasemzadeh, Susan Azadi and 58 others

مگر بابای تو شاه است ؟

رفته بودیم مهمانی. بعد از شام ظرف غذایم را بر داشتم شستم گذاشتم سر جایش .
صاحبخانه شروع کرد به تعارف که آقای فلانی ! شما مهمان ما هستید ، این چه کاری بود کردید ؟
گفتم : کاکو !من توی خانه ام هم وقتی غذایم را میخورم ظرف هایم را میشورم ، بعدش خاطره ای برایش تعریف کردم :
دخترم تازه ازدواج کرده بود . یک شب با شوهر امریکایی اش آمد خانه مان ، من از سر کار برگشته بودم ، خسته ‌‌و مانده .
همسرم رفت غذایم را گذاشت توی سینی آورد گذاشت جلویم.
فردایش دخترم تلفن کرد ‌وگفت : بابا ، میدانی شوهرم چه میگوید ؟
پرسیدم : چه میگوید؟
گفت : میگوید مگر بابایت پادشاه است که مامانت غذا جلویش میگذارد ؟
"Is your father a king that your mother serves him like this?"
May be an image of 1 person
See insights and ads
All reactions:
Susan Azadi, Mina Siegel and 146 others