....زمان شاه دو حزب عمده داشتیم به اسم حزب ایران نوین و حزب مردم .
توفیق هم آمد حزب خران درست کرد . بعد اعضای حزب خران بیشتر از آن دو حزب شد ؛
حزب دفتری داشت که اعضا در آن تجمع میکردندوبه زمین لگد میکوبیدند . زیر دفتر هم مغازه و فروشگاه بود که صدای آنها هم در امده بود .
کارت عضویت صادر میشد . کارت مان هم سبز رنگ بود . به رنگ یونجه . که رییس کمیته خر بگیری پایین اش امضاء میکرد بجای مهر هم نعل خر میزد . بالای بیشتر کارت ها می نویسند خانم یا آقا ؛ آنجا مینوشتند ماچه خر و نره خر !
من کارتم را هنوز دارم . خیلی هم به دادم رسیده . زمان شاه که سرباز بودم فکر میکردند من یک آدم سیاسی هستم .برای همین مرا هم بردند ضد اطلاعات .دردسری بود . دیدم اوضاع دارد خیلی بد میشود . کارت عضویتم در حزب خران را نشان شان دادم . این را که دیدند بی خیالم شدند . خب ؛ حزب خران سیاستمداران را مطلقا نمی پذیرفت .میگفت اینها همه آدم اند .اساسا هرکسی که اهل کلک و حقه بازی و ریاکاری بود آدمیزاد محسوب میشد . آنها که درستکار بودند؛ دزدی و خطا نمیکردند ؛خر خطاب میشدند . این بود که تمام خران جمع شدند و حزب درست کردند .فعال هم بودند .در تمام شهرستانها شعبه داشتیم . سالی دو بار هم مراسم رسمی بر گزار میکردیم . یکی سالروز تاسیس حزب خران بود یکی دیگر هم سیزده بدر که به آن " روز جهانی خر " میگفتیم چون همه جا سبز بود . جمع میشدیم در یک جوستان . یک خر واقعی هم جلو می انداختیم وبا بقیه اعضا در کوچه و خیابان دنبالش راه می افتادیم . سرود حزبی داشتیم با ارکستر و غیره .
تمام کارهایی که یک حزب میتواند بکند انجام میدادیم . در روزنامه توفیق هم دو صفحه ارگان حزب خران بود که مدتی خود من خر دبیرش شدم .بالای صفحه نوشته بودیم :
به سر طویله حزب خران نوشته به زر
که نیست حزبی از این حزب در جهان بهتر
این شعار حزبی مان بود . برای همان هم کلی درد سر کشیدیم . چند دفعه محرمعلی خان معروف به چاپخانه آمد و از ارگان حزب خران ایراد گرفت .میگفت که اینها منظورشان سلطنت و فلان است
"از حرف های عمران صلاحی "
توفیق هم آمد حزب خران درست کرد . بعد اعضای حزب خران بیشتر از آن دو حزب شد ؛
حزب دفتری داشت که اعضا در آن تجمع میکردندوبه زمین لگد میکوبیدند . زیر دفتر هم مغازه و فروشگاه بود که صدای آنها هم در امده بود .
کارت عضویت صادر میشد . کارت مان هم سبز رنگ بود . به رنگ یونجه . که رییس کمیته خر بگیری پایین اش امضاء میکرد بجای مهر هم نعل خر میزد . بالای بیشتر کارت ها می نویسند خانم یا آقا ؛ آنجا مینوشتند ماچه خر و نره خر !
من کارتم را هنوز دارم . خیلی هم به دادم رسیده . زمان شاه که سرباز بودم فکر میکردند من یک آدم سیاسی هستم .برای همین مرا هم بردند ضد اطلاعات .دردسری بود . دیدم اوضاع دارد خیلی بد میشود . کارت عضویتم در حزب خران را نشان شان دادم . این را که دیدند بی خیالم شدند . خب ؛ حزب خران سیاستمداران را مطلقا نمی پذیرفت .میگفت اینها همه آدم اند .اساسا هرکسی که اهل کلک و حقه بازی و ریاکاری بود آدمیزاد محسوب میشد . آنها که درستکار بودند؛ دزدی و خطا نمیکردند ؛خر خطاب میشدند . این بود که تمام خران جمع شدند و حزب درست کردند .فعال هم بودند .در تمام شهرستانها شعبه داشتیم . سالی دو بار هم مراسم رسمی بر گزار میکردیم . یکی سالروز تاسیس حزب خران بود یکی دیگر هم سیزده بدر که به آن " روز جهانی خر " میگفتیم چون همه جا سبز بود . جمع میشدیم در یک جوستان . یک خر واقعی هم جلو می انداختیم وبا بقیه اعضا در کوچه و خیابان دنبالش راه می افتادیم . سرود حزبی داشتیم با ارکستر و غیره .
تمام کارهایی که یک حزب میتواند بکند انجام میدادیم . در روزنامه توفیق هم دو صفحه ارگان حزب خران بود که مدتی خود من خر دبیرش شدم .بالای صفحه نوشته بودیم :
به سر طویله حزب خران نوشته به زر
که نیست حزبی از این حزب در جهان بهتر
این شعار حزبی مان بود . برای همان هم کلی درد سر کشیدیم . چند دفعه محرمعلی خان معروف به چاپخانه آمد و از ارگان حزب خران ایراد گرفت .میگفت که اینها منظورشان سلطنت و فلان است
"از حرف های عمران صلاحی "