مرد بیست و چند ساله ای یک بانوی جوان زیبا را کشته است .
بانوی جوان دختر زیبای ده - دوازده ساله ای دارد .
قاتل را به محاکمه میکشانند . دادرسی اش چند هفته ای طول میکشد . سر انجام حکم دادگاه صادر میشود : حبس ابد .
محاکمه این آدمکش را از تلویزیون دنبال میکنم .
وقتی قاضی دادگاه حکم حبس ابد را برای جوانک قاتل میخواند فورا دستبندش میزنند تا به زندان برگردد .
دختر ده دوازده ساله مقتول از جایش بلند میشود . میرود جلوی قاتل مادرش می ایستد . دست او را میگیرد و با چشمانی اشکبار میگوید : ترا بخشیدم . نا امید نباش . امیدوارم روزی از زندان آزاد بشوی .
و من از اینهمه بزرگواری و گذشت اشک به چشمانم می نشیند .
چه قلب مهربانی ... چه قلب مهربانی
بانوی جوان دختر زیبای ده - دوازده ساله ای دارد .
قاتل را به محاکمه میکشانند . دادرسی اش چند هفته ای طول میکشد . سر انجام حکم دادگاه صادر میشود : حبس ابد .
محاکمه این آدمکش را از تلویزیون دنبال میکنم .
وقتی قاضی دادگاه حکم حبس ابد را برای جوانک قاتل میخواند فورا دستبندش میزنند تا به زندان برگردد .
دختر ده دوازده ساله مقتول از جایش بلند میشود . میرود جلوی قاتل مادرش می ایستد . دست او را میگیرد و با چشمانی اشکبار میگوید : ترا بخشیدم . نا امید نباش . امیدوارم روزی از زندان آزاد بشوی .
و من از اینهمه بزرگواری و گذشت اشک به چشمانم می نشیند .
چه قلب مهربانی ... چه قلب مهربانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر