دنبال کننده ها
۱۴ آذر ۱۴۰۱
بلوار مصنوعی
اوس باقر
برای روز مبادا
برای روز مبادا
دوشنبه, 14ام آذر, 1401
اضافه شده توسط Gilemard نویسنده مطلب: حسن رجب نژاد «گیله مرد»
مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.
در روزنامه رذالت ( همان رسالت سابق) عکسی چاپ شده بود از یکی از همین غربتی ها که خیال کردیم آمده است ایران گدایی .
پرسیدیم : این غربتی دیگر کیست که عکس اش را صفحه اول گذاشته اند؟ غربتی کم داشتیم یکی هم از غوغه آمده ؟
گفتند: آقای آپی سالی کاکی مایا است
گفتیم : اوه مای گاد ! کی باید برود اینهمه راه را ؟ خب ، ایشان چیکاره اند ؟ آمده اند توی خیابان خواجه نصیر گدایی کنند ؟
گفتند : نه آقا جان !ایشان وزیر خارجه « توالو»است .آمده اند با وزیر خارجوی امام خامنه ای دیدار و گفتگو کنند.
گفتیم : توالو ؟ توالو دیگر کجاست؟ نکند همان توالت خودمان باشد ؟ این یارو بیشتر به گداهای شاه عبدالعظیم میماند . صد دانه ارزن رویش بریزی یکی پایین نمیآید .
گفتند : شما کجای کارید آقا جان ؟ توالو شاه دارد ، نخست وزیر دارد . پارلمان پانزده نفره دارد . وسعتش هم اندازه همین علی آباد سفلی است . گیرم جمعیتش نصف جمعیت علی آباد سفلی است!پایتخت اش هم فونا فوتی است! همسایگانش هم کیر یباتی!نائورو ، فوجی و ساموآ است .شما چطور چنین کشورهای قدرتمندی را نمی شناسی؟ عجبا ؟ حیرتا ؟
آنوقت یک ذره بین و یک نقشه جغرافیایی دست مان دادندو گفتند : بفرما ! بگرد« توالو »را روی نقشه جغرافیایی پیداش کن !
آقا ! ما که چشم مان درست حسابی نمی بیند . بابا قوری ماما قوری نگرفته ایم ها ! اما همینطور بی عینک روز را شب و شب را روز می بینیم ! ناچار رفتیم این عباس آقا را پیدا کردیم و گفتیم: عباس آقا جان ! قربان آن چشمان ازرق شامی تان بشویم . میشود یکنوک پا تشریف بیاورید اینجا یک کمکی بما بفرمایید بلکه بتوانیم این کشور« توالو » را روی کره زمین پیدا کنیم ؟
عباس آقا با کلی ناز و افاده آمدند و پس از یکساعت و نیم اکتشاف! خدا را هزار مرتبه شکر بالاخره این کشور توالو را کشف فرمودند و خیالمان راحت شد که همین روزها می توانیم در ظل توجهات ولی عصر عجل الله تعالی فرجه چهار تا عکس امام خامنه ای نائب امام زمان را در کوچه پسکوچه های توالو آویزان بکنیم و از همانجا چند تا مشت محکم توی ملاج امریکا و اسراییل و ایضا استکبار جهانی بکوبیم تا دیگر جرات نکنند به ما بگویند بالای چشممان ابروست .( قبلنا مشت محکم توی« دهان» امریکا و اسراییل می کوبیدیم اما اخیرا تصمیم گرفته ایم مشت محکم توی «ملاج شان »بکوبیم بلکه کمی گیجی ویجی بروندکله پا بشوند دست از سر مان بردارند !)
در عوض چند میلیون دلاری هم به آقای «سی سی سیمو چی چی جیمو» میدهیم بزند به زخم شان و برود خوش باشد و کلاهش را هم هفتصد بار بسلامتی امام خامنه ای بیندازد بالا !
حالا اگر منباب کنجکاوی میخواهید بدانید این کشور توالو کجاست کافی است قبول زحمت بفرمایید سری به اداره جلیله گوگل بزنید تا بدانید این کشور توالو چند نفر جمعیت دارد و صادراتش چیست و در عالم سیاست چه وزنه ای است و دیدار وزیر خارجه مان با آقای« آپی سالی کاکی مایا »از نظر سیاست بین المللی چه اهمیتی دارد و چگونه چهار ستون بدن امریکا و انگلیس و اسراییل را به لرزه در آورده است .فقط محض اطلاع تان عرض میکنیم کشور توالو ده هزار و پانصد و یازده نفر و نصفی جمعیت دارد ( لابد خواهید پرسید آن نصفی دیگر چیست ؟ به عرض عالی میرسانیم که یکی از اهالی محترم توالو نصفه نیمه بدنیا آمده بودندو در سر شماری اخیر نصفه نیمه حساب شده اند ) و اگر خدا نکرده زبانم لال یک روز یک اتوبوسی آنجا چپ بشود و مثل اتوبوس های راهیان نور خودمان سی چهل نفر راهی گور بشوند در واقع این کشور کمی خلوت تر میشود !
از رفیق مان پرسیدیم : خب آقاجان ! شما که هم از علم کیمیا و هم از علم سیمیا سر رشته داری میشود بما بفرمایی روابط حسنه با کشور قدرتمند و پر نفوذ « توالو» چه منفعتی برای ما دارد جز اینکه چند صد میلیون دلاری باید بابت همان چهار تا عکسی که در کوچه بازارشان آویخته ایم به عالیجناب لاکوبا ایتالیلی فرماندار کل و ایضا چند صد میلیون دلاری به آقای کاوسیا ناتانو نخست وزیر قدرتمندش بسلفیم ؟
گفت : آقا جان ! اینجور کشور ها را برای روز مبادا احتیاج دارند .
می پرسیم : کدام روز مبادا ؟
میگوید : همین فردا پس فردا این گدا گشنه های سامره که چهل سال است ایران را صاحب شده و چاپیده اند باید بزنند بچاک و جان شان را بر دارند در بروند . کجا بهتر از توالو ؟خصوصا اینکه پادشاه توالو همان چارلز سوم پادشاه انگلستان باشد . دو زاری ات افتاد ؟
عدل مظفر
مال دزدی مزه دیگری دارد
آقا ! باغچه خودت را بیل بزن
۱۱ آذر ۱۴۰۱
پرچم مقدس
یکی را می بردند دار بزنند
زنش میگفت : قربان دستت. برگشتنا یک شلیته گلدار هم برایم بخر !
حالا حکایت ماست
عرضم به حضورتان هر آدمیزادی یک طحال، یک قلب ، دو تا چشم ، دو تا گوش ، دو تا کلیه ؛ نمیدانم روده و معده و لوزالمعده و پانکر هاوس دارد .
بعضی ها طحال ندارند اما زنده اند و زندگی میکنند .
بعضی ها یک کلیه بیشتر ندارند اما بقدرتی خدا میخورند و می نوشند و هیچ عیب و علتی هم در زندگی شان وجود ندارد .
بعضی ها قلب و ریه و کلیه و نمیدانم لوزالمعده مصنوعی دارند اما زنده اند و به خیر و خوشی روزگار میگذرانند .
اما در تمام عالم – از اقالیم سبعه بگیر تا حلب و کاشغر و جابلقا و جابلسا – شما هیچ آدمیزاد و هیچ تنابنده ای را پیدا نمیکنید که یک پرچم نداشته باشد . بله قربان تان برویم ؛ بدون روده و معده و لوزالمعده و طحال و هزار تا زهر مار دیگر میشود زندگی کرد اما بدون پرچم ؟ استغفرالله !!
شما بفرمایید تاریخ را ورق بزنید ؛ از همان روز ازل تا حالا میلیون ها نفر بخاطر همین پرچم کشته و آواره و زندانی و بیخانمان و دربدر شده اند .
اصلا آقا ! شما چرا راه دور میروید ؟ همین مملکت خودمان را نگاه کنید :
حکومت عدل اسلامی آقایان یک پرچم خرچنگ قورباغه ای دارد .
آن یکی پرچم شیر و خورشید نشان دارد .
سومی پرچمی دارد که نه شیر دارد نه خورشید ( لابد شیرش رفته است مرخصی و خورشیدش هم پشت ابرها پنهان شده است ) و آن دیگری داس و چکشی دارد که روی پرچمش نقش بسته است و بدون این داس و چکش اصلا نمی تواند نفس بکشد .
و همه این پرچمداران ؛ دشمن خونی یکدیگرند و اگر مجالی پیدا کنند از جویدن خرخره یکدیگر هم خودداری نمیکنند .
این آقای جمهوری نکبتی اسلامی را نگاه کنید ، فی الواقع حکومت غسالان و قوادان و دلاکان و حجامان و باده بانان است ، حکومتی است که ساخلو دارد. قاپوچی دارد . قلق چی دارد . کرور کرور سالدات و سر عسکر و تفنگچی دارد .زنبورک چی و نوکرک و ایلچی و بسیجی و قداره کش و چماقدار دارد. ماله کش دارد . روزماله نگار دارد .دعواخانه و جارچی خانه دارد .وزارت بیرونی و اندرونی دارد .باجگیر خانه دارد .وزارت تیشه و تبر دارد . موزر دارد . توپ و تانک و شراپنل دارد . صدها هزار بیکار الدوله حاکم خندق دارد .قرابینه دارد . بیت رهبری دارد و رهبرش هم مدام بیات خر در چمن میخواند . قمه و قداره دارد . هزار چیز دیگر دارد . پول دارد . زور هم دارد . اما می بینید که جوان های ما با دست خالی به جنگ همین توپ و تانک و بسیجی و مزدوران رنگ وارنگ شان رفته و با خون و جان خودشان چوب توی آستین شیخ و ملا و امام شان کرده اند ، آنوقت در چنین اوضاع احوالی که بقول حافظ « نهیب حادثه بنیاد ما ز جا کنده است » ما آمده ایم گریبان همدیگر را چسبیده ایم و بر سر پرچم مان چماق کشی راه انداخته ایم ؟ یعنی اینکه با بلاهتی باور نکردنی دشمن اصلی مان را رها کرده و در برابر همدیگر صف آرایی کرده ایم .
باز خدا را صد هزار مرتبه شکر که این گرینگوها زبان ما را نمی فهمند و نمیدانند جنگ و جدال و قداره کشی های مان برای چیست و گرنه آبرو حیثیتی برای مان باقی نمیماند
قدیمی ها حق داشتند که میگفتند : خشت که به آسیاب ببری چه چیزی نصیبت میشود ؟ خاک!
بقول دوست شاعر دردمندم – م. سحر-
قایقی میسازم ، که به آب اندازم
وای اگر رود « سرابی» باشد
بستر خشک و خرابی باشد
۹ آذر ۱۴۰۱
در چنبر توفان
پسر خاله جان
-
آن قدیم ندیم ها ؛ در دوره آن خدا بیامرز _ یعنی زمانی که همین آ سید علی گدای روضه خوان دو زار میگرفت و بالای منبر سر امام حسین را می برید و...
-
دوازده سال از خاموشی دوست شاعرم - ابوالحسن ملک - گذشته است . با ياد اين طنز پرداز ميهن مان ؛ يکی از سروده هايش را برای تان نقل می کنم . : تص...
-
لوطی پای نقاره می پرسد : آقای گیله مرد ! میشود بفرمایید شما چیکاره هستید ؟ میگوییم: سرنا چی کم بود یکی هم از غوغه آمد ؟برای چه میخواهی ...