بیست و نهم و سی ام جولای 2020-
دیروز و امروزمان به جنگل پیمایی و آبتنی در رودخانه ای گذشت که زلال بود و جاری و گرم . نخست به تماشای جنگل شکوهمند بی همتایی رفتیم با درختان هزار ساله و دو هزار ساله . نامش
Redwood National Park
آنگاه تن به آب رودخانه ای سپردیم که آرام و رام و سرود خوانان از میان جنگل میگذشت و پای درختانی سر به آسمان سوده برکه ای میساخت با آبی به روشنی آیینه و آفتاب .
نوه ها تا توانستند شنا کردند و از صخره ها بالا رفتند و دوستانی یافتند و از بلندی ها به آب پریدند و جیغ کشیدند و شادی کردند و ما نیز گهگاه تنی به آب سپردیم و آنگاه در ساحل رودخانه در سایه سار درختی نشستیم و جایتان خالی آبجو خوردیم و جست و خیز شادمانه کودکان را تماشا کردیم و حسرتی تازه بر دل مان ماند که چرا عمرمان را و جوانی مان را بدنبال لاطائلاتی گذرانده ایم شاید جهان را تغییر دهیم !
و آب و رودخانه و جنگل و مهتاب و شکوفه و باران و رامش و آرامش مان را قربانی خزعبلاتی کرده ایم که نه تنها روزنه ای به نیکروزی بشر نگشود بلکه فرجامی جز سیه روزی آدمیان نداشت.
باری ، سفر کوتاه بود اما هیچ کم نداشت