دنبال کننده ها

۱ شهریور ۱۳۹۱

ناظر شرعیات



در سال 1324سید ابوالحسن اصفهانی رییس حوزه علمیه نجف در نامه ای به سید محمد بهبهانی خواستار آن شد که دولت ایران قانون موسوم به " گزینش ناظر شرعیات " را که در سال 1301 تصویب شده ولی هرگز به مرحله اجرا در نیامده بود اجرا کند .
قانون " ناظر شرعیات " در دوران نخست وزیری قوام السلطنه تصویب شده بود و متن آن از این قرار است :
" چون مطابق اصل بیستم متمم قانون اساسی عامه مطبوعات به غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین اسلام آزاد و ممیزی فقط در مورد کتب ضلال و مواد مضره به دین اسلام ممنوع نیست ؛ عموم مدیران جراید یا مجلات و ارباب مطابع { چاپخانه ها }باید ملتزم شوند که هر وقت بخواهند در امور مربوط به دین اسلا م و مذهب اصولا و فروعا انشاء { نوشته }و یا نقلا { گفتاری } ولو هزلا { به شوخی و طنز } چیزی طبع { چاپ } کنند ؛ قبلا به ناظر شرعیات که خبرویت { خبرگی } او بتوسط دو نفر مجتهد جامع الشرایط تصدیق و از طرف وزارت معارف در تهران و در هر یک از مراکز ایالات و ولایات معرفی شده باشد مراجعه نمایند تا مداقه { بازبینی } نموده پس از آنکه عدم مضر بودن آن به دین اسلام و مذهب کتبا تصدیق شد طبع و نشر کنند ..."

نان آخوندی ...نان شرک



فرض را بر این بگذارید که تمامی کارمندان زحمتکش شهرداری از همین امروز به مدت
یک ماه دست از کار بکشند و اعتصاب کنند ، چه اتفاقی می افتد ؟ تمامی شهرها را
زباله و کثافت بر میدارد و هیچ کس حاضر نمیشود حتی برای خرید مایحتاج روزانه
خود پایش را از در خانه بیرون بگذارد ، چه برسد به آنکه ساعتها در آن فضای
مسموم و آلوده تنفس کند .

اگر از همین امروز به مدت یک ماه تمامی پزشکان ، جراحان و پرستاران اعتصاب
کنند فاجعه ای انسانی به بار خواهد آمد که حتی تصورش پشت آدمی را به لرزه
میاورد یا حتی ارتشیان اگر بمدت یکماه مرزها را رها کرده و به خانه هایشان
بازکردند ، نانوا ها، لوله کش ها ، سیم کش ها ، مخابرات ، شرکت نفت ، گاز و …..

حال به این فکر کنید که اگر آیت الله ها و حجت الاسلام ها و امام جمعه ها به
مدت یکماه که هیچ ، یک سال هم کم است ، به صورت مادام العمر دست به اعتصاب
بزنند ..... آیا اتفاقی می افتد !!!؟ .... آیا آبی از آب تکان می خورد !!!؟

همین که اعلام اعتصاب کنند و دست از خر کردن خلق خدا بشورند، دیگر از دروغ و
نفاق و منبر و شب اول قبر و نکیر و منکر و مهملات و موهومات و غول آسمانی خبری
نخواهد بود و آن زمان چقدر دنیا زیبا میشود .....اما نه، یک جا نبودن آنها را
احساس می کنیم ........ قبرستانها !!! .... جایی که ریشه شغلی آنها بوده ....
به نظر من اگر همه ما دست بدست هم دهیم و یک حمد و سوره را هم از بر کنیم
دیگر به وجود لاوجود هیچ آخوندی نیازی نیست .
.
نفس کشیدن در آن ایران تماشایی خواهد بود ، آخوندها هم یاد میگیرند که بقول
احمد کسروی نان آخوندی، نان شرک است

سرجوخه جبار

۲۴ مرداد ۱۳۹۱

دزدی هم کار ما بود ...!!!

زنبیل حاج فرهاد میرزا...



دکتر آدمیت اهل تن سپردن به جریان باد و هماهنگ شدن با جهت وزش آن نبود لذا در زمانه‌ای که باد به شدت در جهتی خاص می‌وزید و اکثریت مردم با جهت باد هماهنگ شده بودند، در جزوه‌ای بیست‌ و دو صفحه‌ای، از «پاره‌ای نوشته‌های نامضبوط و آرای مغشوش و اغتشاش فکر تاریخی» انتقاد کرد (صفحه 855). در این جزوه، آدمیت آموزگاری بود که برای لحظه‌ای پس از سالیان دراز آموزگاری، سرانجام از دست
این همه شاگردان نابخرد به خشم آمده. آشفتگی در فکر تاریخی این خشم استادانه را باز می‌تاباند (همان‌جا). حال در آن شرایط که کسی مانند جلال آل احمد و کتاب‌های «غرب‌زدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران»‌اش در قلب هواداران پر شور ش جایگاهی خاص داشت، مورّخ مغضوبی جرئت کند بنویسد که کتاب اول «نوشته‌ای پریشان و سست‌مایه» است و دومی چیزی نامنسجم‌تر و نامربوط‌تر از «زنبیل حاج فرهاد میرزا معتمدالدوله»، و در بارۀ جلال چنین قضاوت کند که «در واقع مجموع عناصر سازنده هویت فرهنگی او و مؤثر در او، از نقطه اول تا آخر در جهتی نبود که او بتواند اصالتاً در قلمرو روشنگری و روشنفکری گام نهد. و چون خالی از داعیه هم نبود، به پرخاشگری و عناد با آن برخاست، عنادی که در نهادش بود. لاجرم، هر چه بر ذهن کج و کوله‌اش می‌گذشت، بر قلم شلخته‌اش روان می‌گشت. غرب‌زدگی و کتاب روشنفکران (کذا) چیزی نیست، مگر ورزش کردن در بی‌دانشی، و ظلمت بی‌حرکت...» (صفحه 856)
جز شجاعت علمی صفت دیگری به او نمی‌توان داد.

۲۱ مرداد ۱۳۹۱

فلان را بکنیم ؟؟


۲۰ مرداد ۱۳۹۱

موضع ات را روشن کن! حسن رجب نژاد

توسط
اندازه حروف Decrease font Enlarge font
* اسماعیل نوری علا تعریف میکرد که : چند سال پیش رفته بودیم خانه سیمین دانشور عید دیدنی . خانم دانشور آمد کنار میز هفت سین اش نشست و مثل اینکه فقط بخواهد برای من تعریف کند گفت : " آقو پیام ! شما این طاهره صفار زاده را میشناسی؟ "

گفتم : " بله ؛ زمانی با هم خیلی دوست بودیم . انگلیس هم که رفت چند بار به دیدنش رفته بودم "

گفت : " حالاش را هم می بینی ؟ "
منظورش را فهمیدم . طاهره زنی مدرن بود که شعر باصطلاح پسا مدرن میگفت و هزار ادعا داشت .اما یکباره زاهد و مسلمان شده بود و از شخصیت های زن حکومت جدید التاسیس اسلامی محسوب میشد .

گفتم : " بله ؛ منظور ؟ "

سیمین خانم نگاهی به جمع کرد که ساکت چشم به دهان او دوخته بودند . بعد باز رو بمن کردو گفت : طاهره خانوم چند روز پیش بهم تلفن کرد . " می دانی چی میگفت ؟ "

من پرسشگرانه سکوت کردم و او در سکوت جمع ادامه داد " میگفت موقعیت شما در جامعه اسلامی خیلی مهم است اما متاسفانه شما هنوز موضع خود را روشن نکرده اید "

لحظه ای خنده ای شیطنت آمیز بر لبانش درخشید . شنگولانه استکان چای اش را بر داشت و گفت : " چی باید جوابش میدادم کاکو ؟ بهش گفتم والله از وقتی جلال رفته من دیگه از موضع ام خبری ندارم "
**********
بشنو باور مکن !!
مهندس مهدی بازرگان در آخرین روز نمایندگی اش در مجلس شورای اسلامی در سال 1363و قاعدتا با مشاهده توحشی که بر ضد زندانیان سیاسی اعمال میشد ؛ در سخنرانی خدا حافظی خود از مجلس چنین گفت :

"...تا دو روز دیگر عمر نخستین مجلس شورای اسلامی که اینجانب هم عضو آن بودم و از مزایای آن عضویت - از جمله مصونیت پارلمانی - بر خور دار بودم بپایان میرسد .. از پس فردا من نیز مانند بقیه موکلینم قابل تعقیب و باز داشت و تادیب هستم بهمین دلیل نیز با استفاده از فرصتی که رییس مجلس در اختیار بنده گذاشته اند میخواهم به اطلاع برسانم که اگر در روز های بعد شاهد گردیدید که بنده را باز داشت کردند و بعد با تبلیغات و سرو صدا اعلام نمودند که بنده جهت بعضی توضیحات و روشن نمودن حقایق در تلویزیون ظاهر خواهم شد و در صورتی که دیدید آن شخص حرف هایی غیر از سخنان دیروز و امروز میزند و مثل طوطی مطالبی را تکرار میکند بدانید و آگاه باشید که آن فرد مهندس بازرگان نیست .
*****
امامی از هیچستان...!
یوم الله روزی است که حضرت امیر المومنین شمشیر کشید و خوارج را از اول تا آخر درو کرد و تمام شان را کشت، ايام الله روزهائی ست که خداوند تبارک و تعالی يک زلزله ای وارد می کند ، يک سيلی وارد می کند ، يک طوفانی وارد می کند، به اين مردم شلاق می زند که آدم بشويد. امير المومنين اگر بنا بود مسامحه کند شمشير نمی کشيد تا ۷۰۰ نفر را يک دفعه بکشد . در حبس های ما ييشتر از اين اشخاص هستند که مفسد اند، اگر ما اين ها رانکشيم و هر يکی شان بيايند بيرون، آدم می کشند، آدم نمی شوند اين ها، شما علما چرا فقط سراغ احکام نماز و روزه می رويد، چرا هی آيات رحمت در قران می خوانيد، و نمی رويد آيات قتال را بخوانيد، رحمت مخالف با خداست، ما خليفه می خواهيم دست ببرد، حد بزند، رجم کند، همانطور که رسول الله دست می بريد، حد می زد، رجم می کرد، همانطور که يهود بنی قريضه را چون جماعتی ناراحت بودند قتل عام کرد، اگر رسول الله فرمان داد خانه را اتش بزنيد،فلان حانه را از بين ببريد حکم به عدل کرد، زندگی را بايد با قصاص تامين کرد زيرا حمايت توده زير اين قصاص خوابيده است، با چند سال زندان کار درست نمی شود، اين عواطف بچه گانه را کناربگذاريد، مجرم محاکمه ندارد، و بايد او را کشت، تنها بايد هويت آن ها را ثابت کردو بعد او را کشت. اگر زير تعزير جان بدهند کسی ضامن نيست، فتوای مجتهد اعلم این است روح الله خمینی -آذر60

۱۱ مرداد ۱۳۹۱

چه آخوند حقه بازی ....

مظفر الدین شاه از باد و باران و رعد و برق می ترسید و گاه در هوای رعد برقی زیر عبای سید بحرینی مخفی میشد ..
میگویند : زمانی ؛ شاه پولی به سید بحرینی میدهد و میگوید : این پول را بین مستحقان تقسیم کن .
سید بحرینی پول را میگیردو میرود . وقتی به خانه میرسد فرزندان خودش را برهنه میکند . پول را به آنها میدهد . و بعد به شاه میگوید : پول را به کسانی دادم که جامه به بر نداشتند!!!! .

نقل از کتاب : خاطرات و خطرات - مخبر السلطنه هدایت
صفحه اصلی | متفرقه | هم که یک خر شد از جهان کمتر، حسن رجب نژاد

هم که یک خر شد از جهان کمتر !!!

توسط
اندازه حروف Decrease font Enlarge font


www.gilehmard.com

شصت - هفتاد سال پیش؛ آقای آسید ابوطالب یزدی؛ شال و کلاه میکند و میرود حج.

در آنجا؛ آقای آسید ابوطالب یزدی بخاطر شکم چرانی و افراط در خوردن کباب؛ حالش بهم میخورد و در صحن خانه خدا استفراغ میکند و خانه کعبه را به گند میکشد.

شرطه های سعودی؛ آقای آسید ابوطالب یزدی را دست و پا بسته به دوستاق خانه مبارکه می برند و به حکم مفتی اعظم گردن ایشان را میزنند!!(آخر ای بنده خدا! جا قحط بود که رفتی وسط خانه خدا ریدمان زدی؟؟!!)

باری؛ سر همین قضیه روابط ایران و عربستان چندی شکر آب میشود تا اینکه آبها از آسیاب می افتد و دوباره حکومت های دو کشور دل میدهند و قلوه میگیرند.

اما در این میان یک شاعر خوش ذوق داستان آقای آسید ابوطالب یزدی را به شعر میکشد و یکی از زیبا ترین شعر های پارسی را خلق میکند.

شعر را با هم می خوانیم:

طالب بن حسین یزدی را
شوق دیدار کعبه بود به سر
رفت و در کعبه ریدمانی کرد
که جهان شد ز ریدمانش خبر !
گردنش را زدند و کیفر داد
سنی خر به شیعه خر تر!
کرد طالب به یک کرشمه دو کار
داد درسی به طالبان دگر:
هم در آن خانه مقدس رید
هم که یک خر شد از جهان کمتر!!

**- دوست نازنین من نصرت الله نوح معتقد است که این شعر از سروده های یزدانبخش قهر مان است. اما من جایی خوانده ام که این شعر را استاد بزرگ ادب پارسی فرخ خراسانی سروده است. الله اعلم!!