آیا میدانستید!؟ ـ
texthosting.comآیا می دانستید اگر کورش بزرگ، ماهی 10 میلیون تومان پس انداز کرده بود، امروز بعد از 2500 سال، 3000 میلیارد تومان (یعنی یک 3 با دوازده صفر جلوش) پول داشت؟
آیا می دانستید اگر کورش بزرگ، ماهی 10 میلیون تومان پس انداز کرده بود، امروز بعد از 2500 سال، 3000 میلیارد تومان (یعنی یک 3 با دوازده صفر جلوش) پول داشت؟
در کتاب " سفرنامه ونيزيان " از قول جوزفا باربارو ؛ چنين آمده است :
.......جهانشاه قره قوينلو ؛ يک بار اصفهان را تصرف کرد و مردم را به فرمانبرداری خواند . چون دوباره مردم شوريدند ؛ لشکری به اصفهان فرستاد و فرمان داد که شهر را غارت کنند و بسوزانند و هر يک از سپاهيان , در بازگشت ؛ سر بريده ای همراه بياورند !!
و لشکريان اين فرمان را اجرا کردند ؛ چنانکه از کسانی که در آن لشکر کشی شرکت کرده بودند شنيدم که هر کس نتوانسته بود سر مردی را ببرد ؛ سر زنی را بريده و موهايش را تراشيده بود تا فرمان شاه را اطاعت کرده باشد !!!
و آن لشکر ؛ به امر شاه ؛ همه شهر را ويران کردند ....
نقل از : سفرنامه ونيزيان . ترجمه دکتر اميری . صفحه 81
******
سر ....و خربوزه
پس از مرگ شاه تهماسب صفوی ؛ به سبب بی کفايتی سلطان محمد خدا بنده ؛ ترکمان ها دست تعدی به سوی مردم دراز کردند . از آنجمله در کاشان ؛ در يکی از پيکار های محلی ؛ سيصد تن از مردم کاشان ؛ غافلگير شده به چنگ ترکمان ها افتادند .
ترکمان ها همه اسيران را گردن زدند ؛ سر های بريده را بر کنگره های قلعه جلالی آويختند . پس از سه روز به مردم شهر گفتند اگر سر های کشته شدگان را می خواهيد ؛ بايد برای هر يک سر ؛ سه عدد خربوزه سياه پوست به قلعه بياوريد و سر را بگيريد !!
آنها اموال مردم را هر چه در ظاهر بود غارت کردند و آنچه را هم که پنهان کرده بودند با شکنجه و عذاب از نقب ها و دخمه ها بيرون آوردند . دست آخر نيز ؛ خانه ها و کاروانسرا ها را خراب کرده از بيخ و بن ويران نمودند ....
نقل از کتاب : نقاوه الآثار
حافظ چه خوب گفته است :
از اين سموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که عطر گلی مانده است و بوی ياسمنی ....
آقای ملا باقر مجلسی ؛ يا بقول ملايان علامه مجلسی !!در کتاب حليه المتقين ؛ در آداب زن گرفتن می نويسد :
....بدان که : زن به منزله قلاده ای است که در گردن می افکنی !!پس ببين که چگونه قلاده ای برای خود ميگيری .
زنی پيدا کن که مانند تو باشد و شايسته آن باشد که فرزند از او بهم رسانی . و برای مال و جمال زن مگير که از هر دو محروم شوی .
زنی طلب کن که باکره و خوشبو و گندمگون و فراخ چشم و ميانه بالا و سياه چشم باشد و گردنش خوشبو و قوزک پايش پر گوشت باشد .
ملا باقر مجلسی همچنين می نويسد :
لازم است بر زن اطاعت شوهر کند و نا فرمانی از او نکند . بی رخصت او از خانه بيرون نرود . خود را برای شوهر خوشبو و زينت کند و هر بامداد و شام خود را بر او عرضه کند !!!
و اما حق زن بر مرد آنست که :
او را سير کنی و بدنش را بپوشانی و اگر بدی کند بر او ببخشی و عفو کنی ؛ و هر سه روز يکمرتبه گوشت برای او بياوری !! و رنگ و حنا و سرمه هر ششماه يکبار برای او بياوری .و خانه اش را خالی مگذار . با او احسان کن زيرا که زن اسير مرد است !!!و در کار با آنها مشورت مکن که رای ايشان ضعيف است . و ايشان را پيوسته در پرده دار و بيرون مفرست و تا توانی چنان کن که بغير از تو مردی را نشناسد و نبيند !!!و ايشان را از استماع ساز و نوا ؛و شنيدن خوانندگی و غنا ؛ و بيرون رفتن از خانه ؛ و آمد و شد با بيگانه ؛ و رفتن به حمام ها و مساجد و عروسی ها منع کن .
چرخ رشتن را تعليم او کن و او را بيکار مگذار که شيطان او را به فکرهای باطل می اندازد و ميل به سير و تفرج و خود آرايی و خود نمايی ميکند .
هر چه گويد او را اطاعت نکن . و از برای سير به حمام ها و عروسی ها و عزاها و عيد ها او را اذن مده که هر که طاعت زن خود کند ؛ خدا او را سرنگون در جهنم اندازد !!!!!!
سعدی عليه الرحمه ميفرمايد :
چو زن راه بازار گيرد ؛ بزن !!!
و گرنه ؛ تو در خانه بنشين چو زن
ز بيگانگان چشم زن دور باد
چو بيرون شد از خانه ؛ در گور باد !!!!
دنياى آدم بزرگا ....و دنياى آدم كوچيكا ...
.........براى بهار ...و ريحان ...
يه آقا كوچولويى ، يه نامه اى براى خدا نوشته و گفته :
-- خدا جون ، ممنونم كه يه داداش كوچولو به من دادى ، اما اونچه كه من خواسته بودم ، يه توله سگ بود نه يه داداش كوچولو !!
ميدونى بهار ؟ ميدونى ريحان ؟ ميدونى چه آرزويى دارم ؟
آرزو دارم كه كاشكى آدما ، هميشه بچه ميموندن ..!!
اگه آدما بزرگ نميشدن ، چه دنياى خوب و با صفايى ميداشتيم ...
ميدونى بهار ؟ ميدونى ريحان ؟ من گاهى وقتا مثل بچه ها ميشم ! ، دوز و كلك بلد نيستم ، هى سرم كلاه ميره ، هى ديگرون منو ملامت ميكنن : " بچه نشو آقا !!.. مگه بچه اى آقا ؟؟... " . ولى من اين بچگى رو دوست دارم ، دنياى بى آلايش و پاكيه ..نه دروغ توشه ، نه دوز و كلك ...
ميدونى بهار ؟ ميدونى ريحان ؟ من يه جور صداقت محض در شما ها مى بينم ، يه جور بى ريايى ،... خوبه كه همينطور بچه بمونين .! پاك و با صفا ....و بدور از همه ى پليدى ها و پلشتى ها ...
من هم يه بچه م ، اگر چه پنجاه سالمه ! اما دلم ميخواد هيچوقت بزرگ نشم ، من از پلشتى دنياى آدماى بزرگ بدم مياد ، دوستام به من ميگن كه من آدم شيشه اى ام !، زود ميشكنم ،....راس ميگن والله ، من يه آبگينه م ، اگه يه سنگريزه به من بخوره ، جيرينگى ميشكنم ، ميشكنم و پخش و پلا ميشم ! .
ميدونى بهار ؟ ميدونى ريحان ؟ من از دنياى آدماى بزرگ سر در نميارم . دنياشون برام ناشناخته ست .
من يه دخترى دارم كه امسال ميره سال دوم دانشگاه ، ميخواد حقوق بخونه ،اسمش " آلما " ست . اونقدر ساده و مهربون و با صفاست كه من گاهى آرزو ميكنم كاشكى مثل او بودم . عينهو آب زلال چشمه سارهاى رامسره ، ..دروغ بلد نيست ، عاشق بچه هاست ، عاشق حيووناست ، اصلا عاشق همه ى كائناته ...
من ، سالها پيش ، خيلى بى شيله پيله و پاك بودم ، اما از بس ملامتم كردن ، از بس سرم كلاه گذاشتن ، از بس چوب تو آستينم كردن .....، حالا فكر ميكنم كه خودم هم يه حقه بازم ..!!
ميدونى بهار ؟ ميدونى ريحان ؟ من يه گيله مردم ، بيست ساله كه آواره ى كشور ها و قاره هام ، اما هنوز هم يه گيله مرد ساده م ، يه گيله مردى كه ميخواد بچه بمونه ، نميخواد بزرگ بشه .. نميخواد بره تو دنياى آدم بزرگا ...
چطوره تو همين دنياى آدم كوچيكا بمونم ؟؟ ها؟؟
اهل دانشگاهم- سهراب سپهری
اهل دانشگاهمرشته ام علافیستجیبهایم خالیستپدری دارمحسرتش یک شب خواب!دوستانی همه از دم نابابو خدایی که مرا کرده جواباهل دانشگاهمقبله ام استاد استجانمازم نمره!خوب میفهمم سهم آینده من بیکاریستمن نمیدانم که چرا میگویندمرد تاجر خوب است و مهندس بیکارو چرا در وسط سفره ما مدرک نیستچشم ها را باید شستجور دیگر باید دیدباید از مردم دانا ترسید!باید از قیمت دانش نالید!وبه آنها فهماندکه من اینجا فهم را فهمیدممن به گور پدر علم و هنر خندیدم!
|
خداییش دستِ خارجی ها درد نکنه، که اینهمه چیزای خوب اختراع کردن! یکیش همین کولرِ خودمون! اگه به ما بود الان...یا میگفتیم مشیتِ خدا در اینه که هوا گرم باشه و حتما یه حکمتی هست،باید تحمل کرد و نباید تو کارِ خدا دخالت کرد!!...یا اینکه یه دعا ساخته بودیم و میگفتیم بایدروزی 70 بار از روش خوند تا خنک شد...! اگرم میخوندیم و خنک نمیشدیم،میگفتن با اخلاص نخوندی وفقط بنده های واقعی و با تقوا خنک میشن!!
امام اوایل انقلاب تو سخنرانیش گفت آب را مجانی میکنم برق را مجانی میکنم! پدر سوختهها این وسط فقط دارن مارو مجانیمیکنن!
فکرنکن خيلي تيزي... سوزن از تو تيز تر بود ما نخ کرديم تو کونش...!!!پسر عمه ام اینا تو خیابون آیت الله شیرازی زندگی می کنند. یه روز آب خونشون قطع شده بود زنگ زد به اتفاقات آب گفت: آقا آب آیت الله شیرازی کی میاد!!؟؟
توي اتوبوس نشسته بوديم . راننده اول اومد بليط هارو جمع کرد . موقع پياده شدن شاگرد راننده گفت خانم بليط . خانومه شاکي گفت آقا چه خبره ؟ يه بار از عقب بايد بديم يه بار از جلو ؟ اتوبوس داشت منفجر ميشد . خانومه اومد درستش کنه گفت الان به راننده دادم . به چند نفر بايد بديم ؟