دنبال کننده ها

۲ تیر ۱۴۰۳

(از خاطرات اعتماد السلطنه)
جمعه: هشتم ذیحجه - 1302 قمری:
صبح ؛ در خانه رفتم .(یعنی رفتم دربار ) شاه با نایب السلطنه و ظل السلطان خلوت فرموده بود . اصفهان مغشوش است . ملای نجفی مجتهد ؛ چند نفر را به تهمت بابیگری به میل خود ؛ بدون اجازه سر بریده است . ظاهرا ایلچی انگلیس شکایت کرده بود . یوز باشی مامور شد برود ملای نجفی را بیاورد ....
(و این ملای نجفی - یعنی همان آقا نجفی معروف - که در اصفهان دستگاه فرمانروایی جداگانه ای داشت ؛ همان کسی است که وقتی با ظل السلطان حاکم مقتدر و خونخوار اصفهان اختلاف پیدا کرد ؛ظل السلطان به او گفت : می توانی به " شاه بابام " بنویسی تا مرا از حکومت اصفهان معزول کند .
و آقا نجفی گفته بود : چرا بنویسم به " شاه بابات " که ترا معزول کند ؟ می نویسم به امپراتور روس که شاه بابات را معزول کند !)
May be an image of 1 person
See insights and ads
All reactions:
Karim Akhavan, امیر شریف and 41 others

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر