جماعتى گفتند : همه سر به زانو نهيد ! مراقب شويد زمانى !
بعد از آن ، يكى سر بر آورد كه : تا اوج عرش و كرسى ديدم !
نظرم از عرش و كرسى هم بر گذشت و از فضا در عالم خلاً مى نگرم !
آن يكى گفت :
من تا پشت گاو وماهى مى بينم و آن فرشتگان كه موكل اند بر گاو و ماهى مى بينم !
اما من ، چندانكه مى بينم ، جز عجز خود نمى بينم !
.
«شمس تبريزى »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر