ماه محرم و صفر از مشهد پا میشد میآمد تهران روضه بخواند .سالهای سال دو ماه تمام در خانه حاجی محمد شانه چی میماند . غذا و سیورساتش همیشه آماده بود .حاج محمد شانه چی در بازار تهران به معتمد التجار معروف بود . سفته های دستفروشانی همچون لاجوردی و رجایی را امضا میکرد .
به حاجی شانه چی گفته بود : حاج آقا! دعا کن امسال روضه خوانی ام بگیرد پولی گیرم بیاید یک فولکس واگن بخرم!
سالی چندگذشت . انقلاب شد . آن روضه خوان بر تخت شاهی نشست. شاه شد . امام شد . آقای عظما شد . رهبر مسلمانان جهان شد .
آن روضه خوان دو فرزند حاج محمد شانه چی را به جوخه اعدام سپرد
آن روضه خوان - یا بقول چهار مقاله عروضی آن مذکر - حکم اعدام حاج محمد شانه چی را نیز صادر کرد .
حاج محمد شانه چی گریخت . به فرانسه رفت. بیست سالی در غربت زیست .لباس زیر زنانه فروخت . به یاری پناه جویان بر آمد . و مرد.
آن روضه خوان نامش آسید علی آقا بود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر