دنبال کننده ها

۱۱ آبان ۱۴۰۱

باران

امروز اینجا باران میبارد . کنار پنجره نشسته ام و به ریزش باران چشم دوخته ام . بوی خاک میآید . عطر زمین میآید . زمینی که با آن نامهربانیم .
به تماشای باران نشسته ام . چقدر زیباست . دلم میخواهد زیر باران راه بروم . بروم از مادر زمین بخاطر نا مهربانی هایمان پوزش بخواهم .
این
فصلِ دیگری‌ست
که سرمایش
از درون
درکِ صریحِ زیبایی را
پیچیده می‌کند.
یادش به خیر پاییز
با آن
توفانِ رنگ و رنگ
که برپا
در دیده می‌کند! «شاملو»
عکس از : گیله مرد . حیاط خانه ام

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر