در نخستین روزهای انقلاب شکوهمند! ما از فرنگستان آمده بودیم تهران. تهرانی که یواش یواش داشت دارالخلافه اسلامی میشد
دیدیم میگویند : این انقلاب مان انقلاب مستضعفان است . انقلاب کوخ نشینان است
ما تا آنروز واژه مستضعفان و کوخ نشینان به گوش مان نخورده بود. کاخ نشینان شنیده بودیم اما نمیدانستیم کوخ نشینان از چه قماش اند
یک رفیقی داشتیم که پاک ترین و ناب ترین انسان روی زمین بود . بعدها البته خاورانی شد . با شادی کودکانه ای میگفت : این اسلام اسلام ابوذری است!
می پرسیدیم اسلام ابوذری دیگر چیست ؟ مگر ما چند جور اسلام داریم؟
میگفت : میمانی و می بینی!
ما ماندیم ودیدیم . او نماند و ندید . یعنی نگذاشتند بماند و ببیند
حالا پس از چهل و چند سال وقتی یاد رفیق نماز خوانم می افتم میگویم: عباس آقا جان کجایی ؟ بیا ببین که آن اسلام ابوذری ات به اسلام ابوزری تبدیل شده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر