دنبال کننده ها

۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۱

روماتولوژیست

آمدیم حیاط خانه مان کمی آفتاب بگیریم بلکه این استخوان های مان که همینطور از زور سرمای پارسال و پیرار سال و ازمنه ماضی هی جیرینگ جیرینگ میکند کمی آرام بگیرد . شب ها از زور درد زانو تا صبح ستاره میشماریم .
به رفیق مان میگوییم : رفیق جان ! ما تا کله سحر از درد زانو پلک روی پلک نمیگذاریم. درد کوه را آب میکند .
میگوید : دکتر رفته ای ؟
میگوییم : یعنی میفرمایید سر نشکسته را ببریم پیش قاضی؟از بس از شیر داغ دهان مان سوخته حالا به دوغ هم فوت میکنیم !
می پرسد : پیش روماتولوژیست رفته ای؟والده ممد آقا هم مدتها زانویش درد میکرد رفت پیش چی چی لوژیست حالا روزی چهار فرسخ راه می‌رود !
میگوییم : ای آقا ! ظل عالی لایزال .قربان هر چه آدم چیز فهم ! شما هم عجب فرمایشاتی میفرمایید ها ! ما روستا نشینان چی میدانیم روماتولوژیست و چی چی لوژیست چه زهر ماری است ! ما شب تا صبح از بس ستاره های آسمان را شمرده ایم دیگر باید برویم توی کهکشانها دنبال ستاره های دیگری بگردیم . چاره ای نداریم برویم دست به دامان جن گیر ها بشویم یک سرکتاب برای مان باز کند بلکه این درد زانوی مان کمی قرار بگیرد .
میخنددو میگوید : کاکا جان . وصیتی چیزی نوشته ای ؟ همین روزهاست که باید قبض و برات آخری را بدهی و راه کرباس محله را گز کنی و زرت تان قمصور بشود و گلاب به روی تان گوز اندر قبر بشوی !
حالا اگر این حرف را یک آدمی زده بود که چهار ستون بدنش یک عیب و علتی نداشت یک حرفی ، این حرف را آدمی میزند که زانویش را چهار بار عمل کرده است . دست راستش را نمی تواند تکان بدهد . دست چپش به گردنش آویخته است . اگر چهار دقیقه روی زمین بنشیند باید برویم جرثقیل بیاوریم از زمین بلندش کنیم.ما را باش که به دیوار کی می شاشیم !
حالا ما آمده ایم اینجا توی حیاط خانه مان نشسته ایم آفتاب می گیریم . این رفیق مان جناب مارمولک‌هم از یک سوراخ سنبه ای بیرون آمده است نشسته است روبروی مان هی زق زق نگاه مان میکند و مثل بز اخفش برای مان دم تکان میدهد
میگوییم : سلام‌عرض کردیم جناب مارمولک ! فرمایشی داشتید ؟Do not Distract me please
وقتی می بینیم همینطور زل زده است ما را تماشا میکند میگوییم میخواهید برایتان شعر بخوانیم ؟ انشاالله که حال و احوال تان خوب است . روماتیسم پوماتیسم که ندارید انشاالله ؟ دماغ تان چاق است انشاالله ؟
جناب مارمولک که موی دماغ مان شده هی دم تکان میدهد و لام تا کام چهار کلام حرف نمی زند .
چاره ای نداریم برویم خدمت چی چی لوژیست . مجبوریم این جناب مارمولک را هم با خودمان ببریم ببینیم روماتیسمی پوماتیسمی چیزی ندارد ؟ بلکه هم لال باشد این حیوان بی آزار خدا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر