میگویند باران خواهد آمد . امروز یا فردا .
ما چشم به آسمان میدوزیم . روزها و ماهها میآیند و میروند اما از باران خبری نیست . اصلا یادمان رفته است باران چه عطری دارد . فراموش کرده ایم باران چه حس و حالی به آدم میدهد .دو سه سالی است آسمان ناخن خشکی میکند . خساست میکند .
یکی میگفت در تهران یک روز از یکی آدرس پرسیدیم .
.گفت : دنبالم بیایید تا نشان تان بدهم
ما هم رفتیم دنبالش تا رسیدیم دم در خانه اش.
گفت : ای وای ، ببخشید ، یادم رفت شما دارید پشت سرم میآیید! باید سه تا چهارراه جلوتر می پیچیدید دست راست
حالا حکایت ماست . انگار این آقای باریتعالی یادش رفته است ما دنبالش داریم راه میرویم و قرار بود سه چهار تا چهار راه جلوتر بپیچیم دست راست .
باران بفرست جناب آقای میکاییل !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر