دنبال کننده ها

۱۱ مرداد ۱۴۰۰

ما و فریدون میرزا

این رفیق مان فریدون میرزا قراچه داغی دیواری کوتاه تر از دیوار این گیله مرد پروفوسول! پیدا نکرده اند و پرسشی مطرح کرده اند بلکه دست مان را در این پیرانه سری توی حنا بگذارند !
پرسش شان این است :
«ای حضرت لاهیجانی گرامی .
شما که از سربیختگان حوزه تبریز هم هستید اگر گوشکوب اصطلاح "ایشکین بیر ایشک" دستتان آمده، لطفاً ما راهنمایی فرمائید. گمراه تهرانی سابق گمشده در فرنگ،
فمیرزا»
و اما پاسخ گیله مردانه و پل فوسولانه ما :
«آقا! خدا بسر شاهد است ما اول به زبان گیلکی حرف میزدیم . رفتیم مدارسه! فارسی یاد گرفتیم گیلکی از یادمان رفت. بعدش رفتیم ولایت آذر آبادگان بلکه استاد بشویم! آنجا ترکی یاد گرفتیم گیلکی و فارسی از یاد بردیم .
آنگاه تر ! به شیراز در آمدیم . آنجا زن گرفتیم و سر و دستار از کف دادیم و گیلکی و پارسی و ترکی از یادمان رفت .
ناگاهان باد بی نیازی خداوند وزیدن گرفت و ما را به بوئنوس آیرس پرتاب کرد . آنجا که انتهای کره زمین بود اندکی اسپانیولی آموختیم و لاجرم گیلکی و فارسی و ترکی و شیرازی از خاطر برفت .
آنگاه تر ، در جستجوی آب به سراب ینگه دنیا در آمدیم و آنچنان به کار گل در آمیختیم که نه تنها همه دانسته ها از خاطر برفت بل همین زبان بی زبان انگریزی را هم نیاموختیم!
فلذا اکنون به زبانی سخن میگوییم که جن و انس از فهم آن عاجزند
در چنین هنگامه «خر اندر خری »شما از ما معجزتی طلب میکنید که « ایشکین بیر ایشک» را برای تان دیلماجی بفرماییم؟
هیهات من ذله!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر