جانکم
ما یک رفیق شاعری داشتیم که بیست و چند سالی است از او بی خبر مانده ایم . نمیدانیم کجای دنیاست. اسمش روح الله پیریایی بود . در شعر هم « پیوند» تخلص میکرد . اینجا در کالیفرنیا گهگاهی سراغ مان میآمد و می نشستیم شعر میخواندیم و گپ میزدیم . روزگاری هم که روزنامه خاوران را منتشر میکردیم میآمد دفتر خاوران و شعرهایی از شاعران سرخپوست امریکایی را ترجمه میکرد و ما هم چاپش میکردیم .
بعدترها زندگی زناشویی اش گرفتار توفان بلا شد و طفلک چنان آسیبی دید که در غبار زمانه گم شد .
این شعر طنز از اوست. و آرزو یم اینکه : هر جا هست بسلامت باشد
------
بس محمد ها که Moeشد جانکم
نام های کهنه نو شد جانکم
آن سلام گرم در دیدار دوست
How do you do and hello
شدجانکم
بعدترها زندگی زناشویی اش گرفتار توفان بلا شد و طفلک چنان آسیبی دید که در غبار زمانه گم شد .
این شعر طنز از اوست. و آرزو یم اینکه : هر جا هست بسلامت باشد
------
بس محمد ها که Moeشد جانکم
نام های کهنه نو شد جانکم
آن سلام گرم در دیدار دوست
How do you do and hello
شدجانکم
سفره رنگین و جمع دوستان
ساندویچ گشت و to go شد جانکم
موی مشکین نگار نازنین
بس پریشان و yellow شد جانکم
آن یکی گندم نمای جو فروش
حاج جعفر بود Joe شد جانکم
نام آن لرزانک شیرین و خوش
رنگ وارنگ و Jello شد جانکم
بهر وام خانه و ماشین بنز
جان و مال اندر گرو شد جانکم
سیل ها (sale)آمدسر بازار ها
رخت و پخت ما چه نو شد جانکم
ما به غربت دلخوشیم و غافلیم
سر زمین ما چپو شد جانکم
ساندویچ گشت و to go شد جانکم
موی مشکین نگار نازنین
بس پریشان و yellow شد جانکم
آن یکی گندم نمای جو فروش
حاج جعفر بود Joe شد جانکم
نام آن لرزانک شیرین و خوش
رنگ وارنگ و Jello شد جانکم
بهر وام خانه و ماشین بنز
جان و مال اندر گرو شد جانکم
سیل ها (sale)آمدسر بازار ها
رخت و پخت ما چه نو شد جانکم
ما به غربت دلخوشیم و غافلیم
سر زمین ما چپو شد جانکم
چرا حق مرا میخوری؟
رفته بودم بنزین بزنم . پمپ بنزین کاسکو .
توی صف اتومبیل ها ایستاده بودم . دهها ماشین دیگر هم به صف ایستاده بودند .
اتومبیلی که جلوی من ایستاده بود راه افتاد و چند قدمی جلوتر رفت . تا خواستم تکان بخورم ماشینی از صف دست چپ پیچید جلوی من و راهم را بست....
See Moreتوی صف اتومبیل ها ایستاده بودم . دهها ماشین دیگر هم به صف ایستاده بودند .
اتومبیلی که جلوی من ایستاده بود راه افتاد و چند قدمی جلوتر رفت . تا خواستم تکان بخورم ماشینی از صف دست چپ پیچید جلوی من و راهم را بست....
مظهر العجایب
جوانی در ایران خودکشی کرده است. خودش را دار زده است .گویا پنجاه میلیون تومان بدهی داشته است
حالا اخوی محترم شان آمده است یکصد میلیون تومان خرج کرده و آنچنان مجلس ترحیم با شکوهی برایش گرفته است که خلایق زنده کش مرده پرست انگشت به دهان مانده اند .شصت میلیون تومان هم داده است یک فقره قبر مرغوب درجه یک در یک منطقه خوش آب و هوا برایش خریده است تا لابد اخوی مرحوم مغبون مفلوک مقروض با تماشای دار و درخت ها و مناظر پر شکوه اطراف حظ وافر ببرد و با خیال راحت بدون ترس از...
See Moreحالا اخوی محترم شان آمده است یکصد میلیون تومان خرج کرده و آنچنان مجلس ترحیم با شکوهی برایش گرفته است که خلایق زنده کش مرده پرست انگشت به دهان مانده اند .شصت میلیون تومان هم داده است یک فقره قبر مرغوب درجه یک در یک منطقه خوش آب و هوا برایش خریده است تا لابد اخوی مرحوم مغبون مفلوک مقروض با تماشای دار و درخت ها و مناظر پر شکوه اطراف حظ وافر ببرد و با خیال راحت بدون ترس از...
درجستجوی روزهای گمشده
امروز رفتیم دیدن شهری بنامRedding. شهری غنوده بر بستر رودخانه ساکرامنتو. فاصله اش با خانه مان ۱۷۵ مایل .
دو ساعت و نیم راندیم تا رسیدیم آنجا . در کرانه رود نشستیم و ناهاری خوردیم . آنگاه گشتی زدیم در خلیجی که به خلیج لاک پشت معروف است با پلی شیشه ای . و مردمان به گشت و گذار . و هیچکس را پروای کرونا نه.و در حاشیه رودخانه درختان توت. توت سیاه.
گشتی هم در شهر زدیم که چندان چنگی به دل نمیزد. شهری که نیمی از آن در آتش سوزی پارسال ویران شده است....
See Moreدو ساعت و نیم راندیم تا رسیدیم آنجا . در کرانه رود نشستیم و ناهاری خوردیم . آنگاه گشتی زدیم در خلیجی که به خلیج لاک پشت معروف است با پلی شیشه ای . و مردمان به گشت و گذار . و هیچکس را پروای کرونا نه.و در حاشیه رودخانه درختان توت. توت سیاه.
گشتی هم در شهر زدیم که چندان چنگی به دل نمیزد. شهری که نیمی از آن در آتش سوزی پارسال ویران شده است....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر