دنبال کننده ها

۶ خرداد ۱۳۹۹

گریز از محبس


آمده ایم اینجا در کرانه دریاچه تاهو آفتاب میگیریم .
دریاچه تاهو با خانه مان دو ساعت و نیمی فاصله دارد.
پیش از فرمانروایی عالیجناب کرونا ، در چنین فصلی و در چنین روزهایی دهها هزار نفر به تاهو میآمدند تا در طبیعت بی همتایش نفسی تازه کنند و در کازینوهایش چند صد دلاری یا چند هزار دلاری ببازند ، امروز اما همه هتل ها و کازینوها بسته اند .نه در شهر ؛ نه در بزرگراه شماره پنجاه ، و نه در خیابان هایش از آن ازدحام شور انگیز آدمیان خبری نیست.
اینجا و آنجا یکی دو رستوران باز بودند و تک و توکی هم در حاشیه پیاده رو میزی و صندلی و بساطی گسترده بودند و از موج جمعیت نشانی نبود .
ما که جرات رفتن به رستوران نداشتیم . رفتیم در سایه سار درخت بالابلند سایه گستری نشستیم و جای تان خالی ساندویچ ماهی خوردیم با سالاد فصل . دستپخت عیال . بعدش هم آمدیم کنار ساحل و تن به آفتاب سپردیم .
روزی در خلسه و آرامش گذشت و از ممد حیات به مفرح ذات رسیدیم.
از دیدنی های این سفر مردی دیدیم با ریش سپید . مردی بلند بالا . سری برایم تکان داد و ما هم گود آفتر نونی گفتیم .
این مردبلند بالای ریشو، پستان بندی بسته بود و لباس زنانه به تن کرده بود . آنهم از نوع مینی ژوپش !
و ما حیران مانده بودیم که در پاسخ سلام شان گود آفترنون مادام بگوییم
یا گود آفتر نون سر؟!
روزگار دل انگیزی است و آدمیان آزادند هر چه میخواهند بپوشند و بنوشند و بگویند و بنویسند و بخوانند و بلمبانند و بمالندو بغلتند و بغلتانند و کسی را با کسی کاری نه !
و سخن آخر اینکه :
کرونا همچنان خر است
کرونا گاو نر هم هست که نمیگذارد با رفیقانم جمع بشویم و بگوییم و بخندیم !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر