دنبال کننده ها

۱۴ اسفند ۱۳۹۸

خودتی!!


در رستوران گارسن از من می پرسد: شما چه میل میفرمایید؟
Can I take your order?
دل مان میخواهد یکی از آن نیویورک استیک های چرب و چیلی سفارش بدهیم و با آبجوی خنک میل بفرماییم . اما پیش از آنکه دهان مان را باز کنیم زن مان به گارسن می‌گوید : ماهی
ما هم ناچار سری به تایید تکان میدهیم و میگوییم : باربی کیو پلیز 
اما جای تان خالی هر وقت با رفیقان مان رستوران می‌رویم آنها چون چشم عیالات مان را دور می بینند بما میگویند : حسن جان ! حالا که عیال محترمه اینجا نیست هر چه دلت میخواهد بخور
ما هم با کمال رشادت یک فقره از آن استیک های چرب و چیلی به انضمام یک بشقاب سیب زمینی سرخ شده سفارش میدهیم و یک شکم سیر استیک و آبجو میل میفرماییم و بعدش لب و لوچه مان را آب می کشیم و مثل بچه آدم میآییم خانه‌مان و اگر عیال استفسار بفرمایند که ناهار چه خورده ای درپاسخ با قیافه ای مظلوم به عرض شان میرسانیم ماهی
و ایشان هم نگاهی همچون نگاه عاقل اندر سفیه بما می اندازند و زیرلب میفرمایند : خودتی!
غرض اینکه بی خیال کلسترول و قند خون و فشار خون و انواع و اقسام بلیات ارضی و ارزی و سماوی
زنده باد نیویورک استیک
!!ایضا زنده باد آبجوی بشکه ای استلا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر